|
چند پیشنهاد به ضرغامی پس از حواشی پاسارگاد
عزتالله ضرغامی، وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی پس از اظهارنظر درباره حریم پاسارگاد که مانع کشاورزی و ساخت و ساز شده است، تصریح کرد که «وزارت میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی بهدنبال حفر چاه در کنار مقبره کوروش نیست. حل مشکلات مردم وظیفه ماست. مردم پاسارگاد ۲۵۰۰ سال است که از پاسارگاد و از مقبره کوروش حفاظت کردهاند. این مردم باارزشاند. مسأله اصلی ما مردم است. اگر ما به پاسارگاد بهخاطر مدنیتی که شکل گرفته و جزو هویت ایرانیان محسوب میشود، بیاعتنا باشیم کار درستی انجام ندادهایم.»
او در توئیتر این مطلب را اضافه کرد که «مدیرکل ثبت و حرایم میراث، مدیرکل بازرسی وزارتخانه و مدیرکل میراث استان فارس برای بررسی و حل مشکلات مردم پاسارگاد عازم خواهند شد. دستور کار آنان رعایت دقیق حریم میراث فرهنگی و جلوگیری از رفتارهای فراقانونی در جهت ناراضیسازی مردم است».
اما محمدتقی عطایی ـ پژوهشگر و باستانشناس ایرانی که در دهه ۸۰ عضو بنیاد پژوهشی پارسه و پاسارگاد بوده است ـ این رویکرد و حواشی آن را در نتیجه خلاء نظرات کارشناسی دانست و در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: در این کشور از سال ۱۳۲۰ در رشته باستانشناسی فارغ التحصیل داریم، این همه هزینه میشود تا در دانشگاهها افراد متخصص و آگاه تربیت شوند که برخی از آنها در دانشگاهها، سازمان سابق میراث فرهنگی و اداره کل میراث استانها جذب شدهاند. این همه هزینه میشود تا در زمان مناسب از توان و تخصص این افراد استفاده شود.
او با اشاره به اظهارنظرهایی که درباره حریم محوطه تاریخی پاسارگاد شده است، گفت: پاسارگاد و تخت جمشید، دو پایگاه میراث جهانی هستند و از چندین دهه پیش پایگاه میراث فرهنگی در آنها دایر است و نیروی متخصص دارند، بنابراین برای هر نوع اقدام و تصمیمی در این محوطهها و هر محوطه دیگر، بهتر است نخست نظر رییس پایگاه میراث فرهنگی آن مناطق کسب شود، کارشناسان مقیم از مشکلات آن محوطهها ریشهای و عمیق اطلاع دارند. اگر وزیر برای یک ساعت از این آثار دیدن میکند، کارشناسان مقیم هر محوطه با مسائل آنجا به طور مداوم درگیرند.
عطایی تاکید کرد: انتظار میرود وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی مدافع میراث فرهنگی، معنوی و باستان ایرانی در هیأت دولت باشد. مشکلات کشاورزان هم به وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی ارتباطی پیدا نمیکند. از طرفی، میدانیم استان فارس نه تنها در ایران، بلکه در جهان با بالاترین میزان فرونشست زمین مواجه است، فقط به خاطر اینکه نظارت اصولی در استفاده از منابع طبیعی وجود نداشته و بیحساب و کتاب، بدون موازین علمی، آب برداشت شده است. تمام نهادهای مرتبط از وظیفه خود قصور کردهاند و نتیجه آنکه صدها حلقه چاه در استان فارس حفر شده است.
این باستانشناس با اشاره به حریم مصوب محوطه تاریخی پاسارگاد، اظهار کرد: باید توجه شود پاسارگاد عرصه مصوب دارد که در اطراف آن فنس کشیده شده و این محدوده در مالکیت دولت است. یکسری حرایم هم وجود دارد. مشکلات و مسائلِ حرایم، مستقیم به پایگاه میراث جهانی پاسارگاد مربوط میشود و بعد، شخصی که عرصه و حریم پارسارگاد را تعیین کرده آقای افشین یزدانی است. باید از این افراد مسائل و مشکلات منطقه را جویا شد.
عطایی افزود: باستانشناسان وقتی برای یک اثر و یا محوطه عرصه و حریم تعیین میکنند از پیش و به تجربه با معضلاتی که قبلا برای دیگر محوطههای باستانی اتفاق افتاده، آشنا هستند و اصولا تعیین عرصه و پیشنهاد حریم برای جلوگیری از تکرار آن حوادث و اتفاقات است. حتما نیازهایی وجود دارد که این کار انجام میشود.
او به دشت ارجان/ارگان در بهبهان خوزستان به عنوان نمونهای که در تعیین عرصه و حریم آن نقش داشته، اما در ادامه با تعرض و تخریب مواجه شده است، اشاره کرد و گفت: ارجان مجموعهای کلان پیش از تاریخ، عیلامی، هخامنشی و ساسانی و شهر معتبر و مهم دوره اسلامی است. از پیش از انقلاب در نزدیکی آن کارخانه سیمان احداث کردند که امروز این محوطه با آلودگی بصری و زیستمحیطی دست به گریبان است. کوههای اطراف آن به خاطر برداشت بیرویه نابود شده است، پسماند و فاضلابش در دشت و رود مارون تخلیه میشود و منظر و محیط زیست آن منطقه بکر تخریب شده است. در زمان تعیین عرصه و پیشنهاد حریم برای این محوطه ما به مسائل مشابهی که ممکن بود در آینده در این منطقه رخ بدهد توجه کردیم. عرصه و حریم پاسارگاد یا هر محوطه دیگری هم بر اساس موازین مشابهی تعیین میشوند.
این باستانشناس اضافه کرد: از اوایل دهه ۶۰ سد تنظیمی را در کنار ارجان احداث کردند که محوطه عیلامی را به کل نابود کرد. نظیر این اتفاق در جوبَجی در رامهرز نیز افتاد، آنجا هم به دلیل تصمیم و عمل نسنجیده در دولت آقای احمدینژاد، لودرها را به جان محوطه تاریخی انداختند که منجر به نابودی محوطه تاریخی شد.
عطایی گفت: باستانشناس هنگام تعیین عرصه و حریم، اتفاقات احتمالی و پیش روی محوطه تاریخی را پیشبینی میکند. شاید امروز آن محوطه در بیابان باشد، اما باید کوه اطراف آن را درنظر گرفت شاید در آینده برداشت شود، یا کارخانه سیمان در محدوده آن ساخته شود، یا اگر محوطه در سرزمینی نفتخیز باشد احتمال کشف نفت و متعاقب آن ساخت پالایشگاه به وسعت چند ده هکتار وجود دارد. یا رودخانههای پرآب در مسیر را که ممکن است بعدها به منطقه کشت و صنعت تبدیل شود، درنظر میگیرند. نمونه این اتفاق بندر سیراف در حاشیه خلیج فارس است که بخش زیادی از آن محوطه به خاطر فعالیتهای مرتبط با توسعه میادین نفتی تخریب شده است.
او یادآور شد: خطرات در محوطههای تاریخی آن چیزی نیست که در لحظه مشاهده شود و قابل تشخیص باشد. ضمن اینکه، وقتی محدوده و ضوابط محوطه تاریخی پیشنهاد میشود از باستانشناس دعوت میشود تا از محدوده عرصه و حریم و ضوابط پیشنهادی آنها دفاع کند و اگر توانست هیأت نظارت را اقناع کند، طرح تصویب میشود و به عنوان قانون به استانداری ابلاغ میشود. در واقع این عرصه و حریم باعث میشود تاثیر عوامل مخرب را در آینده به حداقل برساند. به عنوان مثال اگر معدنی در کوههای اطراف پاسارگاد پیدا شود از قبل ضوابط عرصه و حریم باید برای این وضعیت پیشبینیهای لازم را کرده باشد. پاسارگاد یک میراث جهانی و منطقهای گردشگرپذیر است، همان موضوعی که وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی بیشترین تاکید را روی آن دارد و اگر این حریم، دستکاری شود اتفاقا بیشترین آسیب به گردشگری وارد میشود؛ زیرا منظر فرهنگی و طبیعت آنجا آسیب میبیند. هیچ گردشگری حاضر به حضور در جایی کثیف و نامطبوع نیست.
وی با اشاره به اظهارنظرهایی درباره نصب دکل و محدودیت مردم در ساخت و ساز به خاطر حریم پاسارگاد، به ضرغامی به عنوان وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی پیشنهاد کرد به تخت جمشید برود و بین تخت جمشید و نقش رستم بایستد و ببیند؛ دو محوطهای که در واقع یک مجموعه است.
او ادامه داد: امروز در وسط این دو محوطه، دو جاده، خط راه آهن، انبوهی از کانال و دکل برق و مخابرات دیده میشود. آلودگی بصری چشمآزاری در این محوطه وجود دارد، درحالی که اگر دستکم سیمهای انتقال برق را در این محوطه به نحوی که کمترین آلودگی بصری را داشته باشند، از روی زمین عبور میدادند این وضعیت وجود نداشت. در واقع، همه محوطههای تاریخی با این قبیل مسائل دست به گریباناند، اما اگر میخواهند عاقبت تصمیم خود را درباره حریم پاسارگاد ببینند وضعیت عرصه و حریم تخت جمشید و نقش رستم را ببینند، اگر آن مطلوب است، در پاسارگاد هم همین کار را انجام دهند.
عطایی گفت: در پاسارگاد پشت فنس عرصه محوطه، کشاورزان مشغولند و چاه عمیق هم حفر کردهاند. اگر به صورت غیرقانونی، کشاورزان این کار را انجام میدهند رفع آن، منوط به این نیست که چاه عمیقتر حفر شود. اگر اجازه حفر چاه بیشتر بدهند، مسؤولیت فرونشست در دشت پاسارگاد را به عهده میگیرند؟ بدتر از آن، فرونشست در روستاهای نزدیک پاسارگاد است، اگر فروچاله ایجاد شود و خسارت عظیم انسانی رخ دهد، آیا مسؤولیت میپذیرند؟
او یادآور شد: عرصه پاسارگاد متعلق به دولت است، وقتی چاه عمیق حفر شود پاسارگاد را در معرض خطر قرار میدهد. آیا تضمین میکنند با حفر چاه، مجموعه تاریخی پاسارگاد دچار فرونشست نشود؟
وی اظهار کرد: تغییر رویکرد درباره حریم میراث جهانی، عواقب بدی برای دیگر محوطههای تاریخی دارد؛ چرا که به محض تغییر در عرصه و حریم یک اثر تاریخی، آثار دیگر هم چنین سرنوشتی پیدا میکنند و این بدعت نامبارک منحصر و محدود به پاسارگاد نمیماند.
عطایی گفت: چاره کار، انقباض حریم پاسارگاد نیست، بلکه انبساط دیدگاه در پذیرش رویکردهای علمی است. ما امیدواریم این رویهها تغییر کند و شاهد آثار مخرب تصمیمها نباشیم، همانند آنچه در محوطه شوش به خاطر تصمیمات گذشته اتفاق افتاد و صدمات جبرانناپذیری وارد کرد.
داریوش مودبیان مطرح کرد؛
بسیاری از نمایشنامههای کمدی جهان ترجمههای نامرغوبی دارند
سومین جایزه سراسری نمایشنامه نویسی کمدی خندستان مجموعه گفتوگوهایی را با اساتید برجسته عرصه نمایشنامه نویسی کشور ترتیب داده است. از جمله این گفتوگوها، گفتوگوی زنده اینستاگرامی معین الدین عشاقی با «داریوش مودبیان» است که با عنوان «نمایشنامه کمدی، ترجمه و تجربه» انجام شد.
داریوش مودبیان در سال ۱۳۵۳ در رشته بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشکده هنرهای دراماتیک تهران فارغالتحصیل شد. او در سال ۱۳۵۹ مدرک فوقلیسانس تخصصی مطالعات هنرهای نمایشی را از دانشگاه سوربن پاریس و در سال ۱۳۶۰ فوقلیسانس تخصصی زبانشناسی را از مؤسسه مطالعات علوم انسانی پاریس دریافت کرد. نخستین فعالیت سینمایی او در سال ۱۳۵۷ بهعنوان یکی از فیلمنامهنویسان فیلم غبارنشینها بود.
نقش ترجمه آثار کمدی در پیشبرد روند فعالیت هنرمندان این عرصه که مودبیان در زمره آنها به شمار میرود محور این گفتوگو بود. او درباره پیشینه تاریخی ترجمه آثار کمدی گفت: ابتدا باید تعریف درستی از مترجم داشته باشیم. باید بدانیم نمایشنامه کمدی گستره بسیار پهناوری دارد و در همه کشورهای جهان مطرح بوده است. در کشورهای شرقی کمدی همچنان می تواند یک تراژدی هم باشد چون برای انسان شرقی خط تمایز مشخصی بین این دو وجود ندارد. اما به گمان من دو دسته مترجم وجود دارند: مترجمهای سفارش گیرنده که هر متنی را که به آنها پیشنهاد میشود، به سرعت ترجمه میکنند و مترجمهای گزیده کار. مترجمهای گروه اول سهل انگارانه با متن برخورد میکنند ادعای همه چیزدانی دارند ولی مترجمان دسته دوم سختکوش، سختگیر و البته آرام هستند.
وی افزود: از سوی دیگر متون هم به متون عام و خاص تقسیم می شوند. متون عام مانند متون روزنامه ای و متون ساده خبری که فراوان هستند. اما متون خاص که باید به دست گزیده کاران بیفتند متون علمی، آموزشی و یا ادبی هنری هستند و ما در اینجا با ترجمه تخصصی روبهرو هستیم. تئاتر و نمایشنامه در هر گونهای که باشد متون تخصصی هستند و باید به عنوان یک تخصص به ترجمه آنها نگاه کرد. این متون تخصصی تئاتر یک زبان مبدا دارند که زبان اصلی است و یک زبان مقصد که زبان مادری مترجم است. آشنایی تخصصی و عمیق نسبت به هر دو زبان برای مترجم لازم است و هنگامی که از تئاتر سخن میگوییم مترجم باید به شکل تخصصی زبان تئاتر را هم بداند. در اینجا زبان کمدی هم به عنوان تخصصی مجزا مدنظر است. وقتی متن کمدی برای ترجمه انتخاب شده مترجم قصد تالیف مجددی را دارد و باید واژه به واژه را مورد دقت و بررسی قرار دهد.
مترجم مجموعه ۱۳ جلدی «طنزآوران جهان» با بیان اینکه تئاتر دارای یک پیشینه ادبی و نمایشی است و باید مترجم متون آن در زمینه تئاتر و زمان شخصیت نمایش نیز تخصص داشته باشد، گفت: در بسیاری از زبانها سطوحی وجود دارد و هر نویسندهای برای خود زبانی را انتخاب کرده که مترجم باید با آن آشنا باشد.
به گفته او، در زبان فارسی نباید برای ترجمه شتابزده عمل کرد چون این زبان دارای سطوح مختلفی است و مترجم باید خود فردی طناز و کمدین باشد که طنز را میشناسد و به چیزی برسد که در زبان مبدا مدنظر بوده است.
مودبیان ترجمه تخصصی در حوزه تئاتر را دچار یک پارادوکس دانست و گفت: مترجم باید بداند این پارادوکس را نمیتواند حل کند و باید با آن درگیر شود. چه بسا که بسیاری از آثار کمدی جهان ترجمههای نامرغوبی دارند چون مترجم چنین روندی را طی نکرده است.
سابقه نهضت ترجمه آثار نمایشی در ایران به ۱۵۰ سال قبل باز میگردد
داریوش مودبیان با بیان اینکه نهضت ترجمه در ایران به ترجمه آثار نمایشی مولیر باز میگردد، گفت: میرزاحبیب اصفهانی حدود ۱۵۰ سال قبل آثار مولیر را به فارسی برمیگرداند. مولیر به زبان فرانسه و ترکی آشنا بوده و بسیاری از آثار او برای اولین بار از ترکی به زبان فارسی ترجمه میشود. همچنین وقتی مدرسه دارالفنون در تهران تاسیس میشود و آموزگاران این مدرسه که اغلب فرانسوی بودند نظام آموزشی فرانسوی را در این مدرسه آموزش میدادند، روی متون ادبی فرانسه کار میکردند و یک سالن تئاتر هم برای اجرای نمایشهای کوتاه از مولیر داشتند. بنابراین تاسیس دارالفنون نخستین حرکت به سوی ترجمه بوده است که منجر به ترجمه رمانهای مردم پسند میشود.
طنز ابزاری برای بیان انتقادات به نابسامانی هاست
نویسنده نمایشنامه «قرارداد با مرگ» درباره دلایل انتخاب برخی از متون برای ترجمه گفت: نخستین دلیل این است که جانمایه اثر مترجم را جذب کند. همچنین مترجم باید ببیند این متن چقدر در محیط پیرامون او تعمیم پیدا می کند. در کمدی لایهای برای انتقال هست و مترجم هم حرفی برای گفتن دارد و به محیط اطرافش معترض است اما میخواهد با زبان طنز به آن بپردازد. پس متنی را انتخاب میکند که محتوای آن قابل تعمیم به محیط اطرافش باشد. گویی شخصیتهای این متن در اطراف مترجم زندگی میکنند. پس مترجم از این متن تریبونی برای بیان اعتراضش میسازد.
او درباره آثاری که خود دست به ترجمه آنها زده است، اشاره کرد: این آثار که مورد انتخاب من بودهاند هر کدام نکات جدیدی را برای فضای امروز دارند. چون زبان کمدی به زبان کوچه و بازار نزدیک است. این سوالی است که بسیاری از جوانان از من میپرسند که به زبان محاوره ترجمه کنند یا زبان رسمی و کتابت؟ من میگویم بستگی دارد چه متن و چه نویسندهای و چه هدفی مدنظر شما باشد. شما باید به جانمایه اثر وفادار باشید و اصالت آن را نگهدارید.
مترجم، طراح و کارگردان نمایش «شایعه» تاکید کرد: مترجم متون کمدی باید عاشق این کار باشد و در نهاد خود عشق به طنزپردازی را یافته باشد. من هم بر حسب خلق و خوی شخصیام و عشقی که به کمدی داشتم به این عرصه نزدیک شدم. چنانکه کار در این زمینه گاهی بسیار خسته کننده است و تنها علاقه قلبی میتواند مانع این خستگی شود.
او در پاسخ به اینکه مترجم خوب چه ویژگیهایی دارد، به برخی از مترجمان بزرگ نهضت ترجمه در ایران اشاره کرد و گفت: محمدعلی فروغی در زبان فرانسه یک ادیب است، چنانکه میرزاحبیب اصفهانی به فرانسه شعر میسراید و در نخستین کنگره اروپا شرکت میکند. از سوی دیگر میرزاحبیب زبان فارسی و دری را به خوبی میدانسته و برای نگاشتن نخستین دستور زبان فارسی مثالهای فراوانی از گلستان، مثنوی معنوی و شاهنامه آورده است. آن هم در زمانی که این نسخهها به سادگی به دست افراد نمی رسیده است. اما امروزه زیربنای ادبیات ما برای ترجمه در دسترس است و گنجینهای به عنوان لغتنامه دهخدا داریم که بسیار کمک رسان است. پس مترجم باید مجموعه از واژگان را بشناسد.
مودبیان وجه دوم این ساختار را دستور زبان دانست و افزود: مترجم باید بداند واژهها چگونه در کنار هم قرار میگیرند. باید انسان ظریف و نکته بینی باشد و واژهها را با ظرافت و به دور از شتابزدگی در کنار هم قرار دهد. سپس این زمینه را گسترده کرده و به شرایط و محیط امروز تعمیم دهد.
کمدی نباید به هجو کشیده شود
داریوش مودبیان در پاسخ به اینکه چرا در عصر حاضر آثار درخشانی در زمینه ترجمه نمایشنامه کمدی در ایران مشاهده نمیشود، گفت: اثر درخشان کمدی اثری است که مقبول مردم عام و خواص بیفتد. در پیش از دوران پهلوی نخستین کمدیهای ایرانی جیجک علیشاه یا جعفرخان از فرهنگ برگشته هستند که جامعه اطراف نویسنده در آنها متجلی شده است. در دورههای بعد متاسفانه جلوی کمدی ایستاده اند. چرا که کمدی یک تیغ جراحی است و یک سوی کمدی به هجو اجتماعی و آگاه سازی میرسد.
شایان ذکر است؛ سومین جشنواره سراسری نمایشنامه نویسی کمدی و پژوهش خندستان به همت تالارهنر وابسته به سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری اصفهان در حال برگزاری است.
علاقهمندان می توانند برای ثبت نام در این جشنواره و کسب اطلاع از جزییات برگزاری تا ۳۰ مهر ماه به سایت این جشنواره به آدرس www.khandestan.isf.ir مراجعه کنند.
روایتهایی از یوسف اسحاقپور پس از درگذشت
این توصیف شاهرخ مسکوب (مترجم، نویسنده و شاهنامهپژوه) از یوسف اسحاقپور (نویسنده و پژوهشگر) به زمانی برمیگردد که هر دو هنوز در قید حیات بودند، حالا اما دو روزی است که اسحاقپور نیز به مسکوب پیوسته است.
شاهرخ مسکوب در خاطراتی که حسن کامشاد آنها را در کتاب «حدیث نفس» آورده، دوستی با اسحاقپور را نعمتی دانسته و گفته است: «در بین ایرانیهای اینجا کسی را مثل او نمیشناسم؛ از نظر باریکشدن در فرهنگ غرب و شناخت کنه آن: از فلسفه تا هنر و سینما و ادبیات و ...».
این مترجم و نویسنده فقید که در ۲۳ فروردینماه ۱۳۸۴ در پاریس از دنیا رفت، در جای دیگری از خاطرات خود، «روزها در راه»، گفته است: «چند روز پیش یوسف به دیدنم آمد و به عادت همیشگی کتاب کوچکی برایم آورد؛ از کسی که نمیشناختم، اصلا اسمش را نشنیده بودم. Marina Tsvetaeva به نامLe Poَete et le temps.
جستاری در همین باب. مدتها بود که جستاری به این زیبایی نخوانده بودم؛ زیبا، عمیق و ساده مثل شعری دلپذیر، با لذت فراوان خواندم و روحم شاد شد. یوسف عزیز خیلی متشکرم.»
مسکوب میگفت که توجه دوستانه و مهربانی توام با مراقبت اما بیتظاهر و ناآشکار اسحاقپور او را به یاد مرتضی کیوان میاندازد، و در عین حال معتقد بود آنچه در کیوان ذاتی و به کمال بود در یوسف بهوسیله آگاهی و فرهنگ پروده شده است.
شاهرخ مسکوب در سال ۱۳۷۰ کتابی را در نشر باغ آینه منتشر کرد به نام «گفتوگو در باغ» که البته در سال ۱۳۹۴ نیز توسط انتشارات فرهنگ جاوید تجدید چاپ شده است. او در خاطراتش آورده است که وقتی این کتاب را به یوسف اسحاقپور میدهد تا بخواند «با وجود کار زیادی که داشت، رفت به خانه و نشست به خواندن... اصلا این آدم درد دانستن دارد و یا بیشتر، بیمار فرهنگ است. از من شنید که در ادمبورگ نمایشگاهی از سزان و پوسن دائر است. چند روز پیدایش نبود و بیخبر بودم. معلوم شد که برای دیدن نمایشگاه به ادمبورگ رفته و سه روز را، با وجود بحران دیسک و درد شدید کمر، در نمایشگاه گذرانده و برگشته».
حسن کامشاد (مترجم و نویسنده) در خاطرات خود، «حدیث نفس» میگوید: «آنچه که شاهرخ را از دست این چیزها... از دست اوضاع ایران و اوضاع جهان و خواندن کافکا و از زیر بار شرایط سخت زندگی روزمره نجات میبخشید و به او نیروی مقاومت و پایداری میداد قرائت مداوم «شاهنامه» بود، میگفت در حماسه آرزوهای آدم برآورده میشود و امکاناتش حد ندارد و من در یک اجتماعی زندگی میکنم که آرزوهایم برآورده نشده، در برابرش عاجزم... اسحاقپور معتقد بود راه شاهرخ مسکوب او را به آخرین کتابش «ارمغان مور» هدایت میکرد که برای او نقطه عطف زندگیاش را داشت... اگر شاهرخ مسکوب این کتاب را ننوشته بود یا اگر کتاب ناتمام مانده بود درگذشتش واقعا فاجعه بود.»
به گفته کامشاد، یوسف اسحاقپور در در دوسه دهه آخر عمر شاهرخ الهامبخش فکری، التیامدهنده رنج و دردهای شاهرخ مسکوب بود. او کتابی را نیز با عنوان «سرگذشت فکری شاهرخ مسکوب» نوشت و منتشر کرد.
یوسف اسحاقپور، نویسنده، پژوهشگر و جستارنویس در ۲۴ اسفند ۱۳۱۸ متولد شد. او در ۱۸ سالگی برای تحصیل در رشته سینما عازم فرانسه و در این کشور ماندگار شد. اسحاقپور پس از این، تحصیلات خود را در فلسفه و در سوربن و تاریخ هنر و جامعهشناسی را در دانشسرای عالی علوم کاربریِ پاریس ادامه داد. جستارنویسی از جمله فعالیتهای او بود، گفته میشود جستارهای اسحاقپور هر چند شامل حوزههای فلسفه، سیاست و ادبیات نیز میشدند اما اساسا به اندیشهورزی درباره تصویر، چه در حوزه سینما (تکنگاریهایی درباره اُرسن ولز، ویسکونتی، اُزو، ساتیاجیت رای، عباس کیارستمی و چندین مجموعه جستار درباره کلیت سینما یا فیلمها و سینماگران خاص) و چه در حوزه نقاشی (پوسن، کوربه، دوشان، موراندی، ...) اختصاص دارند. در عین حال، سه جستار درباره مینیاتور ایرانی، صادق هدایت و شهره فیضجو از کارهای او درباره هنر ایرانی بهشمار میروند.
یوسف اسحاقپور که استاد تاریخ هنر و تاریخ سینما در دانشگاه پاریس - دکارت بود، علاوهبر این، در حوزه عکاسی هم فعالیت داشت و حدودا پنج مجموعه عکس منتشر کرد. از آثار او، «مینیاتور ایرانی، رنگهای نور، آینه و باغ» (جمشید ارجمند)، «بر مزار هدایت» (باقر پرهام)، «مارکس هنگام فروریزی کمونیسم» (ویدا حاجبی تبریزی)، «موراندی، نور و خاطره» (مریم موسوی)، «کیارستمی؛ پشت و روی واقعیت» (محمدرضا شیخی)، «باستانشناسی سینما و خاطره قرن»، کار مشترک او با ژان لوک گدار (مریم عرفان) و... به فارسی ترجمه شدهاند.
او در ۲۴ مهرماه ۱۴۰۰ در خانهاش در پاریس از دنیا رفت.
انتشارات علمی و فرهنگی «نامههای موزار» را منتشر کرد؛
نُتنامههای موزار یا شنیدن نثر آهنگساز نخبهای که در اوج فقر مرد
به نقل از روابط عمومی انتشارات علمی و فرهنگی، کمتر کسی را میتوان یافت که نام ولفگانگ آمادئوس موتزارت (موزار و همچنین موتسارت) به گوشش نخورده باشد. بسیاری از ما قطعات موسیقیای را که این موسیقیدان آلمانی نوشته بود شنیدهایم. موتزارت در سال ۱۷۵۶ در آلمان به دنیا آمد و به سال ۱۷۹۱، در ۳۵ سالگی و در اوج فقر درگذشت.موتزارت علاوه بر نتهای موسیقیاش، نامههایی را هم از خود برجای گذاشت که ۷۴ سال بعد از مرگش یعنی در سال ۱۸۶۵ ترجمه و منتشر شد؛ کار ترجمه انگلیسی این متون را لیدی والاس بر عهده داشت. سالها بعد هانس مرسمان، موسیقیدان آلمانی (۱۸۹۱-۱۹۷۱) دستی به متن این نامهها کشید و به آن خط زمانی بخشید؛ در واقع کاری که مرسمان انجام داد، گزینش و مرتب سازی نامههای موتزارت از دوران بچگی تا مرگش بود. نامههایی که از سوی موتزارت خطاب به پدر، خواهر و همسرش نوشته شده است. آنچه درباره محتوای نامههای موتزارت جلب توجه میکند، نثر آنهاست. در واقع هنگامی که صحبت از انتشار نامههای یک شخص مشهور به میان میآید، توقع نثری جدی یا حداقل با اسلوب ادبی خاص است. اما درباره موتزارت به گواه مقدمه ناشر انگلیسی کتاب، این نامهها نثری متفکرانه و ادبی ندارند، بلکه به سبک گفتوگو نوشته شدهاند. به عبارتی دیگر به قصد انتشار نوشته نشدهاند و بیشتر بازتابدهنده روحیه این آهنگساز قرن شانزدهم میلادیاند؛ روحیهای کودکانه یا بهتر بگوییم روحیه کودکی نابغه. چاپ نخست کتاب «نامههای ولفگانگ آمادئوس موزار» را انتشارات علمی و فرهنگی منتشر کرده است. این کتاب به انتخاب و ویرایش هانس مرسمان و ترجمه محسن الهامیان در ۳۸۱ صفحه و به قیمت ۷۰ هزار تومان عرضه شده است.
توسط نشر داستان؛
ترجمه گزیدهشعرهای جروم روتنبرگ منتشر شد
نشر داستان بهتازگی ۴ کتاب جدید منتشر کرده که دوعنوانشان مجموعهشعر و یکجلدشان داستان و یک جلد دیگر هم نمایشنامه است. اینکتابها مجموعهشعرهای «صداها»، «غرق میشود دریا»و دو کتاب نوجوان «ملکمحمد دوری و سِیهِرو» و «قصه پرنده شاعر فقیر» هستند.
کتاب «صداها» گزیدهشعرهای جروم روتنبرگ را با ترجمه سحر توکلی شامل میشود. روتنبرگ شاعر پستمدرن آمریکایی است که مجموعهگزیدهاشعارش از بین آثارش انتخاب و با اجازه ناشر ایرانی به فارسی ترجمه و منتشر شده است.
سحر توکلی مترجم کتاب، مقدمهای برای آن نوشته که در بخشی از آن آمده است:
جروم روتنبرگ، شاعر پستمدرن آمریکایی متولد سال ۱۹۳۱ و یکی از پیشگامان شعر قومی و اتنوپوئتیک است. شعرهای او مملو از تصاویر چند لایه و ایهامگونه و استعاره است و در بخشی از شعرها نیز به شناخت اقوام سرخپوست و آئینهای قومی و در پرفورمنس ارائه میدهد و هنگام خوانش شعرهایش همیشه یکی از سازهای باستانی و سرخپوستی را همراه دارد. در خوانش شعرهای جروم روتنبرگ علاوه بر کلمات، موسیقی و ریتم اجرا نیز نقش به سزایی دارد. او بیش از ۱۰ مجموعه شعر منتشر کرده است که اغلب به زبانهای مختلف ترجمه شدهاند. نگاه او به شعر نگاهی پیشرو و در عین حال بر پشتوانه تاریخ و بستر فرهنگی گذشتگان است. او علاقه ویژهای به شعر سرخپوستان آمریکای شمالی دارد و همواره اشارهای کاملاً ملموس به نقش و پیشینه اقوام سرخپوست در شکلگیری جهان امروز دارد.
از شاعری که در بطن جریان شعر پستمدرن آمریکاست نمیتوان انتظار دریافت احساسات لطیف و شاعرانه در سطرها داشت، اما بدون شک کولهبار تاریخیای که هر یک از شعرهای او با خود حمل میکنند جای درنگ و اندیشه فراوان دارد.
اشارات تاریخی و نقل قولها و یا تفسیر مواضع و موقعیتهایی که شاعر آنها را نه تنها دیده بلکه بر اساس تجربه زیستی خودش آنها را لمس کرده و به آنها دست یافتهاست، شاید گاهی برای مخاطب فارسی زبان گیجکننده و نامملوس به نظر برسد که همچنین از چالشهای ترجمه این اثر نیز میتوان به آنها اشاره کرد. اما با کمی واقع بینی باید گفت ماهیت و کارکرد شعر پستمدرن اینگونه تعریف شده است و گریزی از آن نیست.
اینکتاب با ۶۴ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۴۰ هزار تومان منتشر شده است.
مجموعشعر دیگری که نشر داستان منتشر کرده، «غرق میشود دریا» سروده علی منهاج است.
اشعار اینکتاب با زبانی سهل و ممتنع و در قالب شعر سپید سروده شدهاند. منهاج گرایش به کوتاه نویسی دارد و مفاهیم عاشقانه و اجتماعی را با زبانی موجز و سالم به تصویر کشیده است.
یکی از اشعار اینکتاب به اینترتیب است:
همهجا
از تو
نشانی است
اما کسی نمیبیندت
تو را
فقط به نام میشناسند
درد بزرگی است
میدانم
اینکتاب با ۱۹۰ صفحه، شمارگان ۳۰۰ نسخه و قیمت ۶۰ هزار تومان منتشر شده است.
کتاب «ملکمحمد دوری و سِیهِرو» نوشته علی آموختهنژاد هم دربرگیرنده یکنمایشنامه نوجوان است.
علی آموختهنژاد مولف ایننمایشنامه، شاعر و نویسنده هرمزگانی متولد ۱۳۵۳ و فارغ التحصیل کارشناسی ارشد رشته ادبیات است که به کار تدریس ادبیات مشغول است. تنها مجموعه شعر او در سال ۱۳۷۹برگزیده اولین جایزه شعر امروز ایران( کارنامه) شد. از اینشاعر و نویسنده پیش از این مجموعهشعر «یک پنجشنبه، یک پیاده رو»، داستان بلند «قصه یک غول بیابانی»، داستان کودک «مشت بسته، دست باز» و نمایشنامه کودک «الاغ ما نمکدون، گیر کرده پاش تو قندون» منتشر شده است.
نمایشنامه «ملکمحمد دوری و سِیهِرو» بازآفرینی یکقصه عامیانه از استان هرمزگان و روستای انگوران است که نویسنده در آن با استفاده از اصطلاحات و واژهها و شعرهای گویش منطقه انگوران، سعی کرده ساختار و روح بومی قصه حفظ شود.
اینکتاب با ۸۰ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۳۵ هزار تومان منتشر شده است.
چهارمینکتاب جدید نشر داستان هم «قصه پرنده شاعر فقیر» نوشته نادیه جعفری است که یکداستان نوجوان را با کولاژ نقاشی متن محمود مزرعتی شامل میشود.
اینکتاب سومین اثر داستانی نادیه جعفری، سینماگر و نویسنده است که با همکاری نشر داستان منتشر میشود. او پیش از این دو رمان«عشق در روزگار غریب» و «جان سرگشته شلیر» را با اینناشر به چاپ رسانده است.
مخاطب اصلی «قصه پرنده شاعر فقیر» نوجوانان هستند اما کتاب برای بزرگسالان نیز قابل استفاده است. قصه اینکتاب مربوط به زمانهای دور است؛ ارباب یک مغازه پرندهفروشی پرندههایش را اذیت میکند. روزی یک شاعر فقیر با دوستانش در حین گذر از کنار مغازه پرندهفروشی متوجه اینقضیه می شود و ارباب را سرزنش میکند و یکی از بهترین پرندههایش را آزاد میکند. از آن روز به بعد ارباب در جستجوی پرنده به تکاپو میافتد....
اینکتاب هم با ۳۰۰ نسخه و قیمت ۴۰ هزار تومان منتشر شده است.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9612/29302/100763
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9612/29302/100764
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9612/29302/100765
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9612/29302/100766
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9612/29302/100767
|
عناوین این صفحه
- چند پیشنهاد به ضرغامی پس از حواشی پاسارگاد
- بسیاری از نمایشنامههای کمدی جهان ترجمههای نامرغوبی دارند
- روایتهایی از یوسف اسحاقپور پس از درگذشت
- نُتنامههای موزار یا شنیدن نثر آهنگساز نخبهای که در اوج فقر مرد
- ترجمه گزیدهشعرهای جروم روتنبرگ منتشر شد