|
بحران سوریه به کتابفروشیها رسید
درحالی که حوزه فرهنگی سوریه هم با بحران مواجه شده است، کتابفروشیها و انتشاراتیهای دمشق که زمانی مظهر زندگی فرهنگی سوریه بودند حالا جایشان را به کفشفروشیها و صرافیها دادهاند.
سوریه خانه برخی از بزرگترین چهرههای ادبی جهان است و دمشق به عنوان شهری مملو از کتابفروشیهای شلوغ و انتشاراتهایی که آثار عربی و ترجمهشده منتشر میکنند شناخته میشود.
اما فروغ ادبی این شهر رو به خاموشی است.
یک دهه جنگ داخلی، بحران اقتصادی و فرار مغزها که سوریه را از برخی از برترین نویسندگانش و بسیاری از مخاطبان آنها محروم کرده با برخی از مسائل جهانی حوزه نشر همچون افزایش محبوبیت کتابهای الکترونیکی همراه شده است.
محمد النوری ۷۱ ساله که یکی از قدیمیترین کتابفروشیهای دمشق را از پدرش به ارث برده است میگوید: « مردم توان خرید کتاب ندارند و کتابفروشیها هم از پس هزینههای باز نگه داشتن مغازهها برنمیآیند.»
ماه گذشته، کتابفروشی مشهور «نوبل» در دمشق که در سال ۱۹۷۰ افتتاح شده بود، درهایش را بست.
کتابفروشی «الیقظه» که در سال ۱۹۳۹ آغاز به کار کرده بود، هفت سال پیش تعطیل شد و یک کفشفروشی جای آن را گرفت.
یک صرافی نیز اکنون به جای کتابفروشی «میسلون» که چهار دهه فعالیت داشت در این شهر باز شده است.
همچنین کتابفروشی «النوری» که در سال ۱۹۳۰ تاسیس شده با خطر دچار شدن به سرنوشت مشابهی مواجه است.
خانواده «نوری» در حال حاضر دو کتابفروشی را در مرکز دمشق اداره میکنند. سه سال پیش، این خانواده به دلیل فروش کم کتاب ناچار به تعطیل کردن کردن سومین کتابفروشیای که در سال ۲۰۰۰ تاسیس کرده بودند شدند.
یکی از کتابفروشهایی که مغازه خود را تعطیل کرده معتقد است، با توجه به فقر و با وجود گرانیهایی که به دنبال کاهش ارزش پول سوریه به وجود آمده است، هیچکس در دوران جنگ در کتابفروشیها سرمایهگذاری نمیکند.
«خلیل حداد» که مالک یک انتشارات است میگوید کتاب برای سوریهای به یک کالای لوکس تبدیل شده و اولویت مردم اکنون غذا و اسکان است.
شش سال پیش، یک ناشر در دمشق انتشارات خود را به امید دستیابی به یک کسب و کار بهتر به یک لوازمتحریری تبدیل کرد. این انتشارات که در سال ۱۹۵۴ افتتاح شده بود توان مالی چاپ نسخههای جدید را نداشت. حتی تبدیل این انتشارات به یک مغازه لوازمتحریر با شکست مواجه شد و حالا این مغازه برای فروش گذاشته شده است.
هزینه چاپ آثار طی دو سال اخیر با توجه به افزایش هزینههای جانبی دست کم با ۵۰۰ درصد افزایش مواجه شده است.
با وجود تمام این مشکلات، «ثمر حداد» میگوید قصد ندارد تسلیم شود. او انتشاراتی را که از پدرش به او به ارث رسیده برای کاهش هزینهها به یک زیرزمین منتقل کرده است. با اینکه زمانی ۱۳ نفر در این انتشارات مشغول کار بودند اما اکنون فقط یک نفر آن هم به طور نیمهوقت در این انتشارات مشغول فعالیت است. به گفته «حداد» این انتشارات هنوز میتواند هفت کتاب در سال چاپ کند.
مدیر جدید پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری منصوب شد
سجاد صفارهرندی به عنوان مدیر جدید پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری معرفی شد.
در مراسمی که در حوزه هنری برگزار شد، سجاد صفارهرندی به عنوان مدیر جدید پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری معرفی شد. این مراسم با حضور محمدمهدی دادمان رئیس حوزه هنری انقلاب اسلامی و جمعی از مدیران بخشهای گوناگون حوزه هنری برگزار شد.
رئیس حوزه هنری در این نشست گفت: وحید یامینپور عضوی از خانواده حوزه هنری است و رفتن ایشان از حوزه هنری تنها بر اساس تعینات اداری است. همچنین خیر مقدم و آرزوی موفقیت برای سجاد صفارهرندی در مسئولیت جدید داریم.
دادمان افزود: امید است تا همه حوزه هنری همانند پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی، بستری باشد برای جوانه زدن و رشد کردن نهالهایی که هستههای معرفتی، فرهنگی و هنری را شکل دهد.
رئیس حوزه هنری انقلاب اسلامی ادامه داد: در روزگاری که فرصتها و ظرفیتهای به دستآمده در جمهوری اسلامی دچار ساختارزدگی شده است، وجود پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در حوزه هنری که به دور از هرگونه ساختارزدگی به خوبی شکل گرفته و به کار خود ادامه میدهد، موجب دلگرمی است؛ چرا که پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی دارای جوشش از درون، هویت جمعی، سنت فکری و فرهنگی مختص به خود و استقلال هویتی دارد. در چنین شرایطی بهتر است تا یکی از افراد همین جمع مسئولیت ادامه مدیریت پژوهشکده را به عهده بگیرد که چنین هم شده است.
دادمان در پایان گفت: دکتر سجاد صفارهرندی واجد شرایط علمی و عملی و روشنبینی و روشنفکری انقلابی است که انشالله در کنار دیگر دوستان در پژوهشکده رویدادهای خوبی را رقم بزنند.
پژوهشکده نقطه اتصال حوزه هنری با فضای آکادمیک است
صفارهرندی مدیر جدید پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی نیز در این مراسم گفت: حضور یامینپور در پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی جدای از همه دستاوردهای ساختاری و حقوقی و همه ثمرات ایشان برای پژوهشکده و همچنین شخصیت محبوب ایشان در جبهه فرهنگی و هنری انقلاب، مایه فخر و زینت نه تنها برای پژوهشکده بلکه برای همه حوزه هنری بوده و هست. به همین دلیل عدم حضور ایشان به عنوان مدیر در پژوهشکده خسارتی برای حوزه هنری است و باید برای تدارک این خسارت تلاش کرد و البته روی یاری یامینپور برای ادامه کار پژوهشکده حساب میکنیم.
وی در پایان گفت: پژوهشکده نقطه اتصال حوزه هنری با فضای آکادمیک است. مسئله فرهنگ و هنر انقلاب در عین اینکه فرایندهای جوشش خود را از متن جریان هنر دارد، اما اگر آن صورتبندی نظری خود را پیدا نکند و تعین نظری را جستوجو نکند و نیابد، آن چرخه مورد نظر ابتر میماند.
جایگاه پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی برقراری پیوند میان عرصه هنر انقلاب با قلمرو اندیشه، نظر و علوم انسانی است. همچنین مسیری که پژوهشکده در این سالهای طی کرده است در راستای همین اهداف بوده است. امید است این مسیر به یاری دیگر دوستان ادامه داشته باشد.
پژوهشکده هماکنون در بهترین شرایط ارتباطی با حوزه هنری است
وحید یامینپور نیز در سخنانی کوتاه گفت: سپردن سکان مدیریت پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی به سجاد صفارهرندی بهترین نوع بدرقه برای من است. چرا که خیالم از ادامه فعالیتهای پژوهشکده در مسیری که گام برداشته است با حضور صفارهرندی آسوده است.
پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی گنجینهای است که در جان همه همکاران ما وجود داشت. هر آنچه تاکنون در پژوهشکده رخ داده است بهخاطر وجود دوستان نخبه انقلابی، دغدغهمند و به دور از ریا در آن بوده است. پژوهشکده دارای برخی ویژگیهای بهشتی است و امید است که این ویژگیها را حفظ کند.
یامینپور در پایان با اشاره به اینکه ارتباطات پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی با حوزه هنری هم اکنون در بهترین شرایط خود است، گفت: حوزه هنری دارای فضایی است که به اندوختههای معرفتی ما میافزاید و من قدردان و شکرگذار این موهبت هستم.
وحید یامینپور از سال ۹۳ مدیریت پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری را بر عهده داشت و هم اکنون به عنوان معاون وزیر ورزش و جوانان منصوب شده است. دکتر سجاد صفارهرندی هم که به تازگی مدیریت پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی را بر عهده گرفته است، دارای دکترای جامعهشناسی فرهنگی است و پیش از این مدیرگروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی بوده است.
یک راهنمای کسب و کار اینترنتی جذاب
«امپراتوری تو در یک کولهپشتی» چاپ شد
کتاب روانشناسی «امپراتوری تو در یک کولهپشتی» نوشته استتن للو با ترجمه محیا احمدیپور با موضوع راهکارهای راهاندازی کسب و کار اینترنتی و فروش آنلاین، بهتازگی توسط انتشارات شمعدونی منتشر و راهی بازار نشر شده است.
استتن للو نویسنده اینکتاب، یک یوتیوبر فرانسوی و یکی از سرشناسترین و مشهورترین چهرههای مشاوره و بازاریابی در فرانسه است. او نتیجه تجربیات و آموزههای خود را در اینکتاب منتشر کرده است. چون آموزههایش پیش از این در یوتیوب بسیار پرطرفدار شد و تصمیم گرفت این تجربیات را در قالب یک کتاب گردآوری کند. للو چنانکه خود توضیح میدهد، درس و تحصیلات را نیمهکاره رها کرد، لبتابش را کولهپشتیاش قرار داد و راهی ویتنام شد. آنجا اتاقی در هوشیمین ویتنام اجاره کرد و امپراتوریاش را همانجا بنا کرد.
استتن للو خطاب به مخاطبانش میگوید: در این کتاب به شما میآموزم که چگونه کسبوکار آنلاین خودتان را راه بیندازید، حتی اگر هیچایده، سرمایه کافی و مهارت تکنیکی لازم را ندارید. در این کتاب میآموزید که چگونه ایدههای بیشمار خود را مدیریت کنید و بدون سرمایه زیاد، کسبوکارتان را راه بیندازید و بیآنکه کدنویسی بلد باشید، بتوانید امپراتوری خود را روی وب ارتقا بدهید.
او در ادامه معرفی کتابش گفته: برایتان شرح خواهم داد که چگونه از دانشآموزی گمنام به مربیای حرفهای در جذب دیگران و سپس به معروفترین مربی بازاریابی فرانسه تبدیل شدم. در ادامه، تکنیکهای بازاریابی اطلاعاتی را در اختیارتان قرار میدهم تا بتوانید وبسایتی را که به زحمت به فعالیتش ادامه میدهد، تبدیل به موتوری قدرتمند کنید که پنج نفر به صورت تمام وقت برای آن کار میکنند. و البته از داستان زندگی من هم فراتر میرویم؛ خواهید دید که چگونه همین شیوهها در واقعیت نیز برای دهها نفر از کارآفرینان وب تأثیرگذار بوده است (از تأسیس برند تجاری لوکس در استرالیا گرفته تا داستان مخفی اینستاگرام، دورههای آنلاین آموزش شنا یا به اوج رسیدن با کمک ویدیوهای یوتیوب). متوجه میشوید که چگونه کارآفرینان فرصتها را شناسایی میکنند و محصولات خود را در اینترنت به فروش میرسانند. مهمتر از همه، با شیوه اجرای این تکنیک آشنا میشوید؛ یعنی پیدا کردن ایدهای (مناسب خودتان)، راهاندازی اولین محصول و کسب اولین درآمد... و هر آنچه برای شروع کسبوکارتان در اینترنت و داشتن وقت آزاد بیشتر نیاز دارید، در اختیارتان قرار میگیرد.
مصطفی قاجار مدیر مسئول انتشارات شمعدونی درباره اینکتاب میگوید: در گذشتهای نه چندان دور برای راهاندازی یک کسبوکار تازه، میبایست اول دفتر کاری پیدا کرد، سپس چندصندلی و میز، یک خط تلفن، دستگاه فکس(نمابر)، چاپگر و رایانه فراهم کرد. اما با گسترش همگانی اینترنت و شبکههای اجتماعی دیگربه اینها نیازی نیست. میتوان یک محصول را تبلیغ کرد و فروخت، اما حتی انباری برای ذخیره کردن کالا نداشت. شبکههای آنلاین توزیع و فروش اینترنتی این کار را انجام میدهند و فروشنده(سلر) میتواند واسطهای برای تبلیغ و معرفی کالا باشد.
اینناشر در ادامه مقدمه خود بر کتاب پیشرو نوشته است:
«اکنون چند سوال اساسی مطرح میشود. چگونه یک کسبوکار برای خودمان راه بیندازیم؟ چگونه میتوان بدون نیاز به دفتر در خانه و از راه دور کار کرد؟ چگونه میتوان فقط یک لبتاپ در کولهپشتی گذاشت به پارک یا کافیشاپ رفت وبدون نیاز به مدیربالایسر و به جای کار کردن برای دیگران برای خودمان کار کنیم؟ و مهمتر از همه، چه کسبوکاری راه بیندازیم؟ چه چیزی بفروشیم؟ چه خدماتی ارایه بدهیم؟ چه کسبوکاری این روزها پر رونق است؟ و چه محصولاتی این روزها خریدار دارد؟ پاسخ به این پرسشها را میتوان در کتاب«امپراتوری تو در یک کولهپشتی» پیدا کرد.
در آشفتهبازاری که یک عده با پوشیدن کت و شلوار و کراوات، اجاره کردن پورشه و ویلای کنار ساحل خود را ثروتمند جا میزنند و سعی میکنند به شما بسته (پکیج تکنیکهای درآمدزایی) بفروشند، باید بسیار مواظب باشید که گول نخورید و پولتان را دور نریزید. چون شما فقط ظاهر این افراد را میبینید و خبر ندارید همه این تجملات و زرقوبرق این افراد برای ثروتمند کردن شما نیست، بلکه آنها میخواهند پکیج خود را بفروشند. بنابراین بسیار مهم است که اگر کتاب یا بسته نرمافزاری میخرید، بدانید که این ادعا از زبان چه کسی بیان میشود و خود آن فرد چه سابقهای دارد.»
اینکتاب با شمارگان هزار نسخه و قیمت ۵۵ هزار تومان منتشر شده است.
پویش «ایرانی، کتاب ایرانی بخوان» راه اندازی شد
رضا فیاضی بازیگر نام آشنای تلویزیون و تئاتر که در مقام نویسنده نیز آثار درخور توجهی از وی به چاپ رسیده است، با همکاری نشر آواژ پویشی را با عنوان «ایرانی، کتاب ایرانی بخوان» راه اندازی کرده که بر اساس آن از مردم خواسته شده تا به حمایت از نویسندگان ایرانی برخیزند. این پویش از هموطنان میخواهد تا اقدام به خریدن و خواندن کتابهایی کنند که خالقشان ایرانی است.
هدف از این جریان فرهنگی علاوه بر تشویق عمومی به کتابخوانی و توجه به ادبیات بومی، ایجاد انگیزه برای ناشرانی است که آثاری از نویسنده های ایرانی به چاپ میرسانند.
رضا فیاضی در این رابطه گفت: چند سال پیش در حمایت از کالای ایرانی، شعاری با مضمون «ایرانی، جنس ایرانی بخر» سرداده شد و کم و بیش هم مورد استقبال قرار گرفت. هموطن عزیزم اکنون کشور ما در بحران رکود کتابخوانی به سر میبرد و تیراژ چاپ کتابهای ایرانی به دویست یا حتی صد جلد رسیده است. بیایید با هم شعار «ایرانی، کتاب ایرانی بخوان» را سر لوحه زندگی خود قرار بدهیم و از آثار نویسندگان ایران زمین حمایت کنیم. باشد که کتابستان ایران بار دهد و گلستان شود و ما شاهد شکوفایی فرهنگ کتابخوانی در کشور عزیزمان باشیم.
پیش از این مجموعه داستانی با نام «روایتهای زنانه» و رمانی به اسم «الو... اینجا پدری به قتل رسیده!» هر دو به قلم رضا فیاضی از سوی نشر آواژ به چاپ رسیده است و اخیراً نیز همین ناشر دو نمایشنامه با عنوانهای «لیر ناشاه» و «زن و شوهری با قامت متوسط» را در اختیار علاقه مندان این هنرمند محبوب قرار داده است.
محمدرضا قلیپور ،مدیر نشر آواژ در خصوص دعوت همگانی برای گسترش شعار «ایرانی، کتاب ایرانی بخوان.» گفت: شایسته نیست کتاب که فرهنگی ترین کالای تاریخ بشر بوده است، در کشوری چون ایران با غنای تاریخی و فرهنگی بیمانندش، به این حال و روز بیافتد.
این نویسنده و مدرس دانشگاه از شرایط بد ناشران به خصوص در دوران کرونا یاد کرد و به افزایش هزینه های تولید کتاب اشاره کرد و افزود: شرایط اقتصادی جامعه به سمتی رفته است که اولین کالاهایی که از سبد خانوار حذف میشوند، کالاهای فرهنگی هستند. حتی اگر پول خرید کتاب هم باشد، عزم خرید آن نیست. میل به خواندن کتاب در مردم بسیار کم شده است و امروزه اکثر آنها غرق در مشغولیات ذهنی خود هستند و تلاش دارند تا به نوعی گلیمشان را از آب بیرون بکشند. گویی افراد، دیگر خوراکی برای روح و ذهنشان نمیخواهند.در چنین وضعیتی ناشرها یا ترجیح میدهند تا اثر جدیدی را چاپ نکنند یا به سمت کتابهای ترجمه روی بیاورند. همچنین با توجه به قیمت بالای تمام شده کتابها، بیشتر ناشرین ناچارند تا از کیفیت کارشان بکاهند و به هر طریق ممکن سعی بر کاهش هزینه ها داشته باشند.
مدیر نشر آواژ در ادامه بیان کرد: در شرایط کنونی نویسنده های ایرانی با هزار شوق و تحمل رنج بسیار، قلم میزنند اما در اکثر موارد آثارشان با اقبال عمومی رو به رو نمیشود. چنانچه در سالیان اخیر دیگر هیچ نویسندهای شهرت و اعتباری همسنگ احمدرضا احمدی، گوهر مراد، جلال آل احمد، سهراب سپهری، احمد محمود، صادق چوبک، اکبر رادی، احمد شاملو و بسیاری دیگر از نامداران ادبی معاصر را نیافته اند. چرایی این مسئله جای سؤال و بررسی جدی دارد و به سه گانه اهل قلم، مخاطبان و متولیان فرهنگی جامعه باز میگردد. در حال حاضر طبق آمارها سالانه بیش از ٧٢ هزار عنوان کتاب وارد بازار میشود ولی تیراژ اکثر آنها بسیار ناچیز است. لازم به ذکر است که بسیاری از این عناوین را کتابهای کنکوری و کمک آموزشی در بر میگیرند. در این میان شاید بتوان گفت که کتابهای حوزه ادبیات نمایشی به ویژه نمایشنامه های ایرانی در کنار کتابهای شعر هنرمندان نو ظهور از کم فروشترین آثار عرضه شده به بازار کتاب است. چنانکه اگر این دسته از آثار با حمایت جدی روبهرو نشوند، از اولویتهای کنار گذاشته شدن از سوی ناشران هستند و به طور حتم در آینده این گونه های ادبی آسیبهای جبران ناپذیری خواهند دید.
وی در پایان گفت: در پایان از تمامی فعالان فرهنگی و هنری و اهالی رسانه دعوت می کنیم تا به پویش «ایرانی، کتاب ایرانی بخوان.» بپیوندند. امید است شرایط کتاب و کتابخوانی در کشور رو به بهبود برود و شاهد عزمی همگانی از سوی مردم و مسئولان برای حمایت از نویسندگان ایرانی باشیم.
اخبار
شماره بیست هفتم ماهنامه سهنقطه منتشر شد
شماره بیست هفتم ماهنامه سهنقطه (مکتوب طنز [+ جد] فارسی) با پروندهای ویژه تحت عنوان «چاقهای جهان تا دیر نشده متحد شوید» منتشر شد.
این شماره به «چاقهای سرافراز» و «سرافرازان چاق» تقدیم شده است؛ مردان و زنانی که بخاطر شباهتشان به کدو یا گلابی شرمنده هیچ بنیبشری نیستند.
سهنقطه ۲۷ با «افاضات و مکافات» و با یادداشتی از علی آینهور با نام «دکترین انگولک» آغاز میشود که نویسنده در آن آیین خیرخواهی را با طرح صیانت اینترنت پیوند داده است.
پروفسور میلاد ملاعبدالوهاب با مطلبی تحت عنوان «سنجش فلسفی عشق در نگاه اول» کرسی آزادنویسی این شماره را کلید میزند و در آن خوانش زیباییشناسانه عشق از منظر آلن دو باتن را به بوته نقد میگذارد. سپس مریم نظامدوست در قسمت دوم از سلسلهیادداشتهای اقتصاد به زبان آدمیزاد، در یادداشت «ندای طبیعت کجای طبیعت است؟» مبانی پیچیده اقتصادی را به زبان فارسی غیرسخت برمیگرداند. پس از آن سید اکبر میرجعفری در «هندوانه را بکارید، کرفس را صادر کنید» به سراغ مبحث شیرین هندوانه میرود و نکات مهمی را درباره آن گوشزد میکند. افشار مقدم در مطلب خود با نام «خودکشی علی شاپوری» داستان دیدار پرحاشیه علی شاپوری با حمید در سونای سعادتآباد را برایمان تعریف میکند. و در نهایت کرسی آزادنویسی با یادداشتی از زهرا درمان بهنام «حاوی فیبر» به پایان میرسد که درباره یکی از امراض گوارشیِ [به قول نویسنده] بیکلاس بشریت نوشته شده است.
پرونده ویژه شماره ۲۷ با یادداشتی از هادی مقدمدوست تحت عنوان «نه خیس میکند نه میترساند» شروع میشود که در آن نسبت چاقی با مفاهیمی همچون وظیفه اجتماعی، دموکراسی و خوشبختی تبیین شده است. مریم حسننژاد در مطلبی مفصل با عنوان «چاقهای جهان تا دیر نشده متحد شوید» به تصویر ذهنی از بدن و همچنین افسانهها و کلیشههایی که درباره چاقها وجود دارد میپردازد. مرتضی درخشان در «خرس چاق پشمالو یا پسر باربی برنزه؟» از دیدگاه فلسفی به سراغ مسئله چاقی میرود و در ادامه از ربطوضبط استیو جابز و شرکت اپل با چاقها، و نیز نتیجه تحقیقات دکتر ریچارد شوپنهاور پرده برمیدارد. در یادداشت «به زندگی من لیمومی میآید» پای درددلهای رامبد خانلری راجعبه مصائب بیپایان رژیمدرمانی مینشینیم. فاطمه خسروانی در یادداشتی تحت عنوان «بنز ساختن از نیسان آبی» با عصبانیت معیارهای چاقی از مناظر مختلف را واکاوی میکند و نقش رسانه در تصویر ذهنی مثبت و منفی از بدن را توضیح میدهد. کوثر محبی در مطلب «عصر سلیطهگری فشن» از رنجهای بیشمار زندگی خود، سعدی، و دیگر لاغرهای جهان مینویسد. میترا بخشیزاده در «فرود تخته سهلا در بغل پسر عصر جدید» بر روی مسئله چاقی و لاغری از منظر داف بودن درنگ میکند. در پایان بخش پرونده، شیرین حسننژاد در مطلب «کی آب دویده زیر پوستش» انگهایی که در اجتماع به افراد چاق زده میشود را برمیشمرد.
«چاقی و لاغری را ول کنید» نام بخش اول از سهگانه یادداشتهای نیمخط ۲۷ است که نفیسه رحمانی در آن به چهرههای چاق عرصههای سیاست و سینما و موسیقی میپردازد. در بخش دوم نیمخط در مطلب «بکوش تناسب در نگاهت باشد، نه اندامت» کوشش شده است که زیباییشناسی هیکل در طول تاریخ شرح داده شود. و در بخش سوم و پایانی نیمخط تحت عنوان «آنهایی که نان در لاغری من و شما میزنند» نویسنده صنایع عجیب و غریبی که با داغ شدن بازار لاغر شدن و رژیمدرمانی مد شده است را بررسی میکند.
ابراهیم افشار در تهرانشهر این شماره با یادداشت «اگه شوهرم بفهمه خون تو رو میریزه» در تهران قدیم پرسه میزند و همنشین شاپوسیخانوم، بدرالملوک بامداد، مونس گیسبلند، مرشد ماده و زینت قدارهکش میشود. پس از آن سعید طلایی در یادداشت «از برجهای کاج تا سمنوپزان سرآسیاب» تهرانِ کودکی و نوجوانی و بزرگسالیاش را از خلال برجها و خانه عموکاظم و خالهاقدسش برایمان روایت میکند. و در پایان ساجده جبارپور در مطلب «دیگر از آسانسور و جوب و نمکی نمیترسم» قصه کوچیدنش از شمال به تهران و ترسها و ناملایمات زندگی در پایتخت را برایمان شرح میدهد. ماهنامه سهنقطه با همکاری هنرمندان فاطمه فهیمی، شیما جوهرچی، فاطمه چاوشی، نفیسه رحمانی، حامد رضوی، سید محمد صاحبی، محمد صمدی، محمد باقری، نیلوفر بختیاری، و سایر دوستان و آشنایان، و به مدیرمسئولی امید مهدینژاد تولید و منتشر میشود.
نقاشیهای غارتشده حراج میشوند
سه تابلو نقاشی غارتشده در دوران جنگ جهانی دوم از جمله یکی از نقاشیهای «ال گرکو» هنرمند چیرهدست اسپانیایی در جریان حراجی آثار استادان قدیم نقاشی کریستیز در هفتم دسامبر به مزایده گذاشته خواهند شد.
این سه تابلو نقاشی چند سال پیش به وارثان «جولیوس و کامیلا پریستر» زوجی که مالک اصلی آنها بودند تحویل داده شد؛ این یعنی این آثار هنری بیش از هفت دهه پس از آنکه توسط نازیها مصادره شدند به دست وارثان اصلیشان رسیدند.
«پریستر» و همسرش مجموعهای متشکل از بیش از ۸۰ تابلو نقاشی استادان قدیم از جمله آثار «پل روبنس»، «آنتونی ون دایک» و «فرانس هالس» را جمعآوری کردند.
اخبار
نسخه جیبی ترجمه غریبپور از «پینوکیو» چاپ شد
نسخه جیبی کتاب داستانی «پینوکیو» نوشته کارلو کولودی با ترجمه بهروز غریبپور بهتازگی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینترجمه سال ۹۶ در قالب یک کتاب رحلی و مصور عرضه شد و حالا نسخه جیبی و مکتوب آن در قالب مجموعه «رمانهای جاویدان جهان» اینناشر به بازار آمده است.
اینکتاب از نسخه زبان اصلی اثر یعنی ایتالیایی به زبان فارسی برگردانده شده و افق آن را با خرید حق کپی رایت از ناشر اصلی در ایران چاپ کرده است. نسخه پیش رو تصاویری را به همراه دارد که توسط روبرتو اینوچنتی نقاشی شده اند.
کارلو لورنزینی که بیشتر با نام کارلو کولودی شناخته می شود، ۲۴ نوامبر سال ۱۸۲۶ در فلورانس ایتالیا متولد شد. او در سال های نوجوانی وارد مدرسه تحصیلات دینی شد و تا ۱۷ سالگی در آنجا مشغول به تحصیل شد. پس از آن به دنبال روزنامه نگاری، منتقدی، نمایشنامه نویسی و نگارش کتاب های آموزشی رفت. در این میان، دست به نگارش محبوب ترین نوشته اش زد که باعث شد به عنوان یکی از معروف ترین نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان مطرح شود و آن اثر، کتاب «پینوکیو» بود.
داستان اینکتاب درباره شخصیتی به نام پینوکیو است. پینوکیو عروسکی چوبی و بسیار وروجک و اهل شیطانیکردن است. اینعروسک خالق دست پیرمردی مهربان به نام پدر ژپتو است.
پینوکیو مانند برخی از پسربچهها دوست دارد پستی و بلندهای زندگی را تجربه کند؛ به حرف بزرگترها گوش ندهد و از درس و مدرسه فرار کند. او هم دوست دارد مثل هم سنوسالهایش دنبال آرزوهایش برود اما این میان مشکل کوچکی وجود دارد و آن این است که این پسربچه از تجربههایش درس نمیگیرد. مشکل دیگری که درباره پینوکیو وجود دارد این است که او مانند دیگر هم سن و سالانش، یک پسربچه معمولی نیست؛ یعنی نه معمولی است نه یک پسربچه.
با اقتباس از داستان پینوکیو، تئاترها و انیمیشنهای زیادی، اجرا و تولید شده که یکی از شناختهشدهترین شان، انیمیشنی با همین نام است که در سال ۱۹۴۰ توسط شرکت والت دیزنی پخش شد.
روبرتو اینوچنتی تصویرگری که این کتاب را تصویرگری کرده متولد سال ۱۹۴۰ است. او در سال های جوانی بدون داشتن معلم و استاد به کار طراحی و نقاشی رو آورد و با موفقیت هایی که کسب کرد، کتاب «رُز بلانش و داستان اریکا» را تصویرگری کرد. جوایز هانس کریستین اندرسن، مدال سیب طلایی براتیسلاو و... از جمله جوایزی هستند که این تصویرگر در کارنامه دارد.
ترجمهای که بهرور غریبپور از این کتاب ارائه کرده، با همکاری تیتزایانا بووچیکو همسر پروفسور کارلو چِرِتی رایزن فرهنگی جمهوری ایتالیا در ایران انجام شده که آخرین نسخه تصحیح شده پینوکیو را در اختیار این مترجم قرار داد. اینکتاب ۳۶ فصل دارد.
نسخه جیبی اینکتاب با ۲۸۸ صفحه، شمارگان ۳ هزار نسخه و قیمت ۶۸ هزار تومان منتشر شده است.
یادداشت انتقادی اسماعیل امینی
«درست یا غلط؛ حالا چه فرقی میکند؟»
اسماعیل امینی با اشاره به غلطنویسی و غلطخوانی، میگوید که سهلگیری و بیاعتنایی به درست و نادرست، فقط در محدوده املای کلمات و شعرخوانی باقی نمیماند.
این شاعر و مدرس دانشگاه تهران در یادداشتی با عنوان «حالا چه فرقی میکند؟» به این موضوع پرداخته و که در ادامه میآید: «کارشناس برنامه یک شعر سست و پر از غلط را در برنامه تلویزیونی میخواند و میگوید: ببینید مولانا چهقدر عالی درباره عشق سخن گفته است!
حالا اگر کسی بگوید که این شعر از مولوی نیست، بلافاصله پاسخ میشنود که: حالا چه فرقی میکند؟ مهم نیست که شعر از کیست، اصلش حرفی است که میزند.
یک کارشناس دیگر، شعر حافظ را غلط میخواند: نگار من که به مکتب نرفت و مشق!! ننوشت/ به غمزه مسئلهآموز صد مدرس شد
وقتی به او میگویند که «مشق» وزن شعر را خراب میکند، میخندد و میگوید: حالا چه فرقی میکند؟ مشق ننوشت یا خط ننوشت؟ این جمله کلیدی را دوباره بخوانید: «حالا چه فرقی میکند؟» راستی چه فرقی میکند که غلط بنویسیم یا درست بنویسیم؟(راجب – راجع به) (درد و دل- درد دل) (گله نیلوفر – گل نیلوفر) (حالت چطور؟ - حالت چطوره؟) (خواستگاه – خاستگاه) (آله ابا – آل عبا) (ابلفضل- اباالفضل) و... دهها و صدها نمونه دیگر از این قبیل.غلطنویسی و غلطخوانی، انتساب اشعار سست به شاعران نامدار، تحریف کلمات شعرهای بزرگان، اینها فقط بخشی از سهلانگاری برخاسته از آن جمله طلایی است که میگوید: «حالا چه فرقی میکند؟»
اما سهلگیری و بیاعتنایی به درست و نادرست، فقط در محدوده املای کلمات و شعرخوانی باقی نمیماند. برای مشتریانِ پر شمارِ «حالا چه فرقی میکند؟» حرفهای بیبنیان سخنرانان پرچانه روانشناسی بازاری، با مباحث علمی دقیق متخصصان روانشناسی، نه تنها فرقی نمیکند بلکه حرفهای زرد و سطحی را برتر از مباحث علمی میدانند. ریشهشناسی عوامانه را میپسندند و خیال میکنند اگر به جای خانم و آقا بگویند: مهربانو و مهربان! یک سنت باستانی را احیا میکنند.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9621/29367/101010
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9621/29367/101011
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9621/29367/101012
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9621/29367/101013
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9621/29367/101014
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9621/29367/101015
|
عناوین این صفحه
- بحران سوریه به کتابفروشیها رسید
- مدیر جدید پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری منصوب شد
- «امپراتوری تو در یک کولهپشتی» چاپ شد
- پویش «ایرانی، کتاب ایرانی بخوان» راه اندازی شد
- اخبار
- اخبار