|
توسط انتشارات سوره مهر؛
«تابستان ۱۳۶۹» به تابستان ۱۴۰۱ رسید
«تابستان ۱۳۶۹» نوشته مرتضی سرهنگی مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری بهتازگی توسط انتشارات سوره مهر منتشر و راهی بازار نشر شده است.این کتاب شامل چهل خاطره است که مرتضی سرهنگی طی سه سال در میان انبوهی از خاطرات اسارت انتخاب کرده است. به اعتقاد نویسنده، ادبیات اسارت از سوغاتیهایی است که اسیران جنگ همراه خودشان آوردند و هزینه آن جوانی و سلامتیشان بوده است.مرتضی سرهنگی از نویسندگانی است که چهل سال است در حوزه ادبیات مقاومت فعالیت دارد. از آثار او میتوان به «اسم من پلاک است»، «پابه پای باران» و «خرمشهر خانه رو به آفتاب» اشاره کرد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«تشنهام بود و از آنها آب میخواستم ولی همین که دهان باز میکردم و میگفتم ماء…آنها میخندیدند.گفتم: چرا میخندید؟ من تشنمه، مگه نمیگین شیعه هستین؟ خب یه کم آب بدین بخورم! مشکل اینجا بود که آنها فکر میکردند من صدای گاو درمیآورم تا آنها را بخندانم. یک دفعه یادم آمد که محرم هنگام نوحه خواندن میگفتم: انا عطشان حسین.
اینکتاب با ۳۲۳ صفحه و شمارگان ۱۲۵۰ نسخه منتشر شده است.
نگاهی به زندگی و آثار منسیوس و مقایسه اندیشهاش با ارسطو
هفدهمینقسمت از پرونده «ادبیات چین» مربوط به معرفی منسیوس یا منگزی نویسنده و فیلسوف چینی است. اینمطلب با عنوان «گذری بر زندگی و آثار منسیوس» به قلم نگین اوحدی دانشجوی زبان و ادبیات چینی دانشگاه تهران نوشته شده و برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته است.
در ادامه مشروح اینمقاله را در معرفی منسیوس میخوانیم؛
نگاهی به کودکی منگ زی
منسیوس شکل لاتین اسم منگ زی (mengzi) است. در مورد سن، تولد و مرگ وی اختلاف نظرهایی وجود دارد اما به احتمال زیاد منگ زی بیش از صد سال بعد از درگذشت کنفسیوس در سال ۳۷۲ قبل میلاد در ایالت زو(zou) (استان شن دونگ کنونی) متولد شد. درباره تولد منگ زی هم مثل تولد کنفسیوس روایت ها و افسانه های بسیاری وجود دارد؛ مثلاً اینکه روایت شده در شب تولد وی فرشته ای بر مادرش ظاهر شد و تمامی آن منطقه را روشن و نورانی کرد. این روایت ها را بیشتر میتوان نشانی از اعتقاد و احترام قلبی مردم به وی دانست و نه حقیقت. منگ زی هم مثل کنفسیوس در سنین کودکی یعنی سه سالگی پدر خود را از دست داد و مادرش خود را وقف تربیت و مراقبت از او کرد.
در حکایتی آمده که مادر منگزی در جستجوی مکانی مناسب برای زندگی و تربیت فرزندش سه بار نقل مکان کرد؛ نخست در نزدیکی گورستانی زندگی میکردند که مادر متوجه شد فرزندش به بازی در گورستان و سوگواری برای مردگان علاقمند شده است، پس از آنجا رفتند و این بار در نزدیکی بازار منزل گرفتند. چندی بعد مادر متوجه شد که منگزه به تقلید از بازاریان و بازی داد و ستد میپردازد، مادر دوست نداشت که پسرش به امور بازاری علاقمند شود پس این بار هم نقل مکان کردند و در نهایت در نزدیکی دبستانی منزل گرفتند؛ همانطور که انتظار می رفت منگزه به آموزگاران و دانش آموزان و جستجوی علم علاقمند شد و مادر هم از این اتفاق راضی و خشنود شد. این حکایت و تلاش این مادر برای راهنمایی و پرورش فرزندش هنوز هم الگوی بسیاری از مادران چینی است.
رابطه منگ زی و زی سی
در برخی کتب تاریخی منگ زی را شاگرد نوه کنفسیوس زی سی (zisi) میدانند. اما باتوجه به شواهد تاریخی در زمان تولد منگزی۳۰سال از مرگ زی سی میگذشته بنابراین احتمالاً منسیوس تحت تاثیر آثار و افکار زی سی قرار گرفته و مستقیماً شاگرد وی نبوده است. منگزه رابطه ایدئولوژیکی تنگاتنگی با زی سی دارد و در کتاب خود ۵ بار زی سی را ستایش کرده است، از این رو حتی بعدها شونزه این مکتب را مکتب سی منگ (زی سی و منگزی) در تاریخ کنفسیوسیسم یاد کرده است.
نگاهی کلی به سرگذشت منگ زی
وقتی منسیوس به فهم کامل آموزه های کنفسیوس رسید، در سال ۳۲۰ قبل میلاد به خدمت پادشاه ایالت لیانگ رفت اما پادشاه به آموزههای منگ زی توجهی نداشت، چون پادشاه به دنبال سودجویی و عالم دنیوی بود و اینها در نظر منگ زی اهدافی بی معنی و بی ارزش بود؛ سپس در سال ۳۱۹ قبل میلاد، خویی پادشاه ایالت لیانگ درگذشت و پسرش سیانگ جانشین او شد. منگ زی در سیانگ هیچ نشانی از لیاقت پادشاهی ندید، پس یک سال بعد، در سال ۳۱۸ قبل میلاد به ایالت چی رفت تا در آنجا خدمت کند. پادشاه ایالت چی (سیوان) همین که خبر رفتن منگ زی به ایالت چی را شنید پسرش را به پیشواز او فرستاد و از او به گرمی استقبال کرد، وی چنان رفتار میکرد که گویی اینجا همان سرزمین موعودی خواهد بود که منگ زی برای آموزش آموزه هایش به دنبال آن میگشت اما چندی نگذشت که منگ زی دریافت که پادشاه چی هم به افکار و آموزه های مردم دوستانه او اهمیتی نمیدهد و جز قدرت و ثروت و دنیای مادی هیچ چیز برایش اهمیتی ندارد، پس علی رغم احترامی که در ایالت چی برایش قائل بودند آنجا را ترک کرد. در سال۳۱۲ قبل میلاد منسیوس ایالت چی را به قصد جستجوی سرزمین موعود خود ترک گفت.
ون (wen) پادشاه تِنگ که در دفاع از سرزمینش در برابر همسایگان جنگ طلبش مشکل داشت از منگزه درخواست کمک کرد اما منگزی که در صداقت او شک داشت منصبی در دربار او قبول نکرد و تنها او را راهنمایی کرد. در سال ۳۰۷ قبل میلاد تِنگ را به قصد ایالت لو ترک کرد و زندگی خودش را وقف تعلیم و تربیت جوانان و گردهم آوردن گزارش فلسفی خود کرد (که امروزه همان کتاب منگزه است). منگ زی هم مثل کنفسیوس مربی بزرگی بود و شاگردانش همگی علاقه شدیدی به او داشتند. کتاب او در بین کتاب های مکتب کنفسیوس از جایگاه بسیار بالایی برخوردار است. منگ زی سرانجام در سال ۲۸۹ قبل میلاد در سن ۸۴ سالگی در زادگاه خود درگذشت.
رابطه کنفسیوس و منسیوس
بعد از کنفسیوس چندین مکتب با اندیشه های کنفسیوس شکل گرفت اما تا پیدا شدن منگ زی هیچ کس نیامد که استعدادی برتر از وی داشته باشد. منسیوس بعد از کنفسیوس بزرگترین استاد جریان فکری کنفسیوسیسم یا روجیا (rujia) بود.
منسیوس از آغاز زندگی خود کنفسیوس را بزرگترین مایه ی الهام خود می دانست و زمانی گفت: از دیرباز که زندگی انسان روی زمین پیدا شده، هرگز کنفسیوس دیگری نبوده است... آرزوی دلم این است که بیاموزم و چون او شوم...گرچه نتوانستم شاگرد خود کنفسیوس باشم، کوشیده ام از طریق شاگردانش فضیلت را در خود بپرورم.
همانطور که در کلام او پیداست، منسیوس کنفسیوس را بسیار می ستوده و حسرت شاگردی او را همواره در دل داشته است. منگ زی و کنفسیوس نقاط مشترک زیادی دارند، مثلاً: هر دو از فرزندان نجیب زادگان هستند، هر دو در کودکی پدر خود را از دست داده و تحت تربیت مادر بوده اند، در طول زندگی همواره به دنبال تحصیل و تدریس بر مبنای استعداد ها و توانایی های فردی و رشد درونی بودند و الگوی آموزگاران معاصر هستند، به دنبال پول و ثروت و مادیات نبودند و از پادشاهان نمیترسیدند، آنها آرمان های را دنبال کردند که با خواسته های بسیاری از انسان ها (ثروت، شهرت و مقام) تفاوت دارد.
اندیشههای بنیادین منسیوس
کنفسیوس مفهوم خیرخواهی و درست کاری (را مطرح کرد و منسیوس نظریه نهاد نیک انسان (ذات انسان نیک است) را مطرح کرد و نظریه کنفسیوس درباره ذهن و طبیعت را کامل کرد. وی همچنین به لزوم آگاهی دو اندیشه پیش از سخن گفتن تأکید داشت. از دیگر اندیشههای منگزه یا حاکمیت شایسته که مخالف جنگ و تجاوز و اشغال است و نظریه هرم معکوس که بر پایه مردم سالاری است و به لزوم احترام و علاقه پادشاه به مردم سرزمینش تأکید دارد را میتوان نام برد.
مقایسه اندیشههای منسیوس و ارسطو
نظریه های اخلاقی ارسطو و منسیوس در مواردی توضیحات مشابهی را ارائه کردند و علایق مشترکی هم در بین آنها به چشم میخورد، اما تفاوت های هم در ساختار نظری و جهت فکری آنها وجود دارد که مقایسه و بررسی این شباهت ها و تفاوت ها که ناشی از تفاوت های منش و تفکر شرقی و غربی است میتواند مرجعی برای نظریه های اخلاقی مدرن باشد.
ارسطو بیشتر بر تأثیرعقل و منطق در اخلاق و فضیلت ها تأکید دارد، وی عقیده دارد همه کارهایی که انسان انجام میدهد، برای سود و خیری است که آن را مطلوب میشمارد، او پایه گذار یک سنت طبیعت گرایانه، مادی، دنیوی و واقع گرا بود. یعنی معیارهای ارزش را در نیازها، گرایشها و قابلیتهای درونی انسان میدانست.
نزد ارسطو خوب به معنای دستیابی به سعادت است و دستیابی به اهداف غایی که انسان ها به طور طبیعی هدف قرار میدهند. پس اینها غایت انسانها هستند. کسانی که به اینغایتها برسند سعادتمند می باشند.
نظریه اخلاقی ارسطو براساس خیر (سعادت انسان) پایهریزی شده است. او معتقد است که ذات خیر به صورت یک جوهر کلی وجود ندارد. خیر بشر را باید برحسب خودش فهمید. یعنی از طریق معرفت درونی در باب حالات بشر و از طریق بصیرت در قابلیتهای بهم پیوستهای که طبیعت انسان را سامان میدهد، این معرفت محتاج تجربه شخصی است.
نگاه و نظر منسیوس به فضیلت های اخلاقی بیشتر احساسی و درونی است. منسیوس بهخلاف ارسطو معتقد است ذات خیر به صورت یک جوهر کلی وجود دارد و سرشت و ذات انسان نیک است. او ذات آدمی را به آب تشبیه کرده که ذاتا بدی و آلودگی ندارد و پاک است. او نظریه کنفوسیوس در مورد ذهن و طبیعت را کامل کرد.
قویترین نمایش منسیوس از نظریه طبیعت خوب، اثبات آن از طریق فعالیتهای روانی انسان هاست. منسیوس معتقد بود که خوب بودن طبیعت را می توان با فعالیت های ذهنی که همه مردم دارند تأیید کرد.
قبل از منسیوس وقتی مردم از خیر و شر طبیعت انسان صحبت می کردند از این معیار بیرونی نیز به عنوان معیار استفاده میکردند، کسانی که این معیار را رعایت می کنند خوب هستند و کسانی که این معیار را ندارند بد هستند.
شباهت ها و تفاوتهای نظریه های اخلاقی منسیوس و ارسطو منعکسکننده نیازهای توسعه اجتماعی در یک دوره تاریخی است.
حکایتی کوتاه از منگ زی
منگ زی میگوید: ماهی چیزی است که من میخواهم، من پنجه خرس هم میخوام، اما نمیتوان همزمان هردو را داشت، پس ماهی را رها میکنم و پنجه خرس را بر میدارم. من زندگی را هم دوست دارم، حقیقت را هم دوست دارم، اما نمیتوان هر دو را داشت، پس زندگی را رها میکنم و حقیقت را انتخاب میکنم. قطعاً من زندگی را دوست دارم، اما بین چیزهایی که دوست دارم چیزهایی ارزشمند تر از زندگی هم وجود دارد، پس من آنها را انتخاب میکنم. مرگ چیزی است که من از آن نفرت دارم، اما بین چیزهایی که از آنها بدم میآید چیزهایی هست که بیشتر از مرگ از آنها متنفرم، بنابراین من از فاجعه نمیگریزم.
ایرانهراسی و عراقهراسی مبالغه فضای مجازی و رسانهها است
حجتالاسلام والمسلمین محمد مهدی ایمانیپور ـ رییس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ـ در دیدار با هیأت وزارت فرهنگ، گردشگری و آثار باستانی عراق که شنبه ۲۱ خردادماه در تهران انجام شد، با یادآوری اینکه اجراییسازی موافقتنامههای فرهنگی با دیگر کشور از وظیفه اصلی این سازمان است، افزود: موافقتنامه بین ایران و عراق یکسال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بسته شده است که همچنان ادامه دارد، پس از آن چند بار مبادلات و تفاهمنامههای فرهنگی بین دو کشور امضا شده است و امروز نیز مایل هستیم کمیته فرهنگی مشترکی با هدف تبادل فرهنگی بین ایران و عراق را تشکیل دهیم.
او ادامه داد: معرفی ایران، اسلام و انقلاب وظیفه دوم سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی است و وظیفه سوم نیز در شناسایی ظرفیتهای مختلف کشورها با هدف اجرای برنامههای فرهنگی مشترک تبیین شده است. رایزنان فرهنگی نیز نمایندگان جمهوری اسلامی ایران هستند که در بخشهای فرهنگی، هنری و گردشگری فعالیت میکنند.
رییس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی با بیان اینکه از جایگاه و ظرفیت وزیر فرهنگ، گردشگری و آثار باستانی در کابینه دولت عراق مطلع هستم، افزود: حضور شما نویدبخش توسعه بیش از پیش و همکاریهای دو جانبه است. آقای رئیسی ـ رییسجمهور ـ نیز همواره تاکید بر توسعه روابط با کشورهای همسایه دارند و طبیعتا عراق از ظرفیت و ویژگیهای خاصی بهره مند است.
هراس بین عراق و ایران با رفتوآمد برطرف میکند
ایمانیپور به مسأله ایرانهراسی در عراق اشاره کرد و گفت: باید درباره ایرانهراسی و عراقهراسی اقداماتی انجام شود. با وجود نزدیکی و همکاریهای دو کشور، اما ایرانهراسی و عراقهراسی بین دو ملت مشاهده میشود که البته بیشتر در فضای مجازی و رسانهها است. حل این مشکل به میزان زیادی به عهده وزارت فرهنگ عراق است.
او اضافه کرد: هیچ اقدامی به اندازه گردشگری و رفتوآمد مردم دو کشور نمیتواند این فضای هراسانگیز را برطرف کند. خوشبختانه گردشگری زیارتی بین دو ملت برقرار است، ولی باید جنبههای سیاحتی بیشتر ترویج یابد.
رییس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در ادامه اظهار کرد: مسأله دیگر که میتواند آبی باشد بر آتشِ ایرانهراسی، همکاریهای مشترک در زمینههای هنری، سینمایی، علمی، دانشگاهی و رسانهای است. حضور در نمایشگاهها نیز میتواند به این مساله کمک کند. خوشبختانه با وجود کرونا، نمایشگاه کتاب بغداد برگزار شد. مردم عراق فرهنگ دوست هستند و ما قصد داریم این همکاریها را بهویژه در ساخت مستند توسعه دهیم.
ایمانیپور موضوع دیگر برای همکاری بین ایران و عراق را خلق واقعیتها درباره مقاومت دانست و افزود: ملت عراق در جریان توطئه داعش، ایستادگیهایی داشت که زبانزد عام و خاص بود. ملت ایران نیز تلاش کرد در کنار مردم عراق باشد. احساس میشود متاسفانه حقایق در این جریان، خلاف واقع تبلیغ میشود. ما آمادگی داریم با کمک وزارت فرهنگ عراق روایت مقاومت را مستند کنیم. اگر این روایتها نوشته نشود، بعدها توسط دشمنان ما نوشته میشود.
در ایرانهراسی مبالغه شده است
حسن ناظم ـ وزیر فرهنگ، گردشگری و آثار باستانی جمهوری عراق ـ نیز درباره ایرانهراسی با این اعتقاد که نوعی مبالغه اتفاق افتاده است، اظهار کرد: این مسائل را بیشتر رسانه ها و شبکههای اجتماعی منتشر میکنند، ولی حقیقت این است که ما همکاری عمیقی با یکدیگر داریم. ما با دو جهان مواجهیم؛ مجازی و واقعی، در دنیای مجازی آدمهای حرفهای وجود دارند که عقاید را تحریف میکنند، اما حقیقت روی آنچه از سوی این رسانهها منتشر میشود، خط بطلان میکشد. حتی رفت و آمد زیاد و تسهیل سفر بین دو کشور بهویژه در زمان مهمی مثل اربعین، گویای حقیقت دیگری است.
او در ادامه بیان کرد: به موضوع روابط بین دو کشور نمیپردازیم، چون کاملا واضح است که روابط بین دو ملت و کشور چگونه است. حتی مبادلات تجاری بین دو کشور به تنهایی کافی است که سطح روابط بین دو کشور را نشان دهد.
ایرانهراسی و عراقهراسی مبالغه فضای مجازی و رسانهها است
وزیر فرهنگ عراق ادامه داد: درباره حضور ایران و مبارزه با توریسم در عراق از سال ۲۰۱۴، اگر منصف باشیم دیگر نمیتوانیم ادعا کنیم ایران هیچ نقشی در مبارزات عراق و شکست تروریستها نداشته است. ما به آگاهسازی و فرهنگسازی بیشتری نیاز داریم. کاملا موافق هستم که پیش از حمایت دیگران خودمان باید این کار را انجام دهیم. تاکید دارم باید همکاری و فعالیت مشترک در این زمینه داشته باشیم.
ایمانیپور ـ رییس سازمان فرهنگ و ارتباطات ـ در ادامه این سخنان پیشنهاد کرد: در سفرهای بعدی این هیأت از شهرهای اصفهان و شیراز هم دیدن کند؛ چرا که گردشگری زیارتی بین دو کشور وجود دارد و مردم ایران عتبات را به خوبی میشناسند و مردم عراق هم برخی شهرهای زیارتی ایران را میشناسند، اما این شناخت باید بیشتر باشد که از طریق ساخت مستند میتوان این آگاهی و شناخت را بیشتر کرد.
همکاری ایران و عراق در مستندسازی و ارکستر موسیقی
او با اشاره به ظرفیت سینمایی ایران، برای ساخت فیلمهای مشترک با عراق اعلام آمادگی کرد و ادامه داد: همکاریهای دانشگاهی در سالهای اخیر افزایش یافته است، حدود یکصد هزار دانشجوی عراقی در ایران حضور دارند و این ظرفیت قابل افزایش است. ظرفیت اتصال دانشگاههای ایران و عراق و ایجاد گفتوگو بین اساتید ایرانی و عراقی یکی دیگر از ظرفیتهای همکاری بین دو کشور میتواند باشد.
رییس سازمان فرهنگ و ارتباطات با اشاره به ظرفیت های هنری بین دو کشور، برگزار ی ارکسترهای موسیقی مشترک و اجرای برنامههای موسیقی در دو کشور را پیشنهاد کرد.
او در ادامه رایزن فرهنگی ایران در عراق را مأمور کرد تا همکاریهای ماموریتی بین دو کشور را به صورت سالانه تعریف و پیگیری کند.
ایمانیپور با اشاره به علاقه بین دو ملت ایران عراق درحالیکه زیارت اربعین را تاییدی بر آن دانست، بیان کرد: تاکید میکنم علاقه و روابط دو کشور نباید به سطح مردمی محدود شود و باید رابطه دو دولت هم گسترده و عمیقتر شود.
ایرانهراسی و عراقهراسی مبالغه فضای مجازی و رسانهها است
حسن ناظم ـ وزیر فرهنگ، گردشگری و آثار باستانی عراق ـ هم از این پیشنهادها به ویژه برای گسترش همکاریها در زمینه گردشگری و موسیقی استقبال و اعلام آمادگی کرد. او همچنین درباره سطح همکاری دو دولت که با سطح روابط دو ملت قیاس شد، اظهار کرد: این نظر شخصی من است، هر چه دو دولت ایران و عراق تلاش کنند و روابط را گسترهتر و عمیقتر کنند به آن سطح از روابطی که دو ملت دارند نخواهد رسید. مصداق این موضوع را در اربعین شاهدیم، فقط در منزل مادرم ۱۵ نفر ایرانی هر سال بیتوته می کنند. این اتفاق هر سال میافتد، این سطح از روابط را چگونه در دولتها میتوان تجربه کرد.
هیأت عراق که به انگیزه تقویت روابط فرهنگی، پیگیری مفاد تفاهمنامهها و تشکیل کمیته مشترک بین دو کشور، از نوزدهم خردادماه به ایران سفر کرده است، شنبه بیستویکم خردادماه به شهر مشهد سفری خواهد داشت و پس از آن با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دیداری خواهد داشت. این هیأت متشکل از مدیر برنامههای کودکان، رییس هیات آثار باستانی، مدیر دارالفنون و خانه هنرمندان، رهبر ارکستر سمفونیک و مدیر سازمان موسیقی، مدیر مؤسسه گردشگری، مدیر هیات سیاحه و گردشگری، مدیر موسسه سینما و تئاتر عراق است.
اخبار
نگاههای نادرست به ژانر وحشت
سیامک گلشیری، نویسنده که در کارنامه خود مجموعه «گورشاه» شامل «دختران گمشده»، «به سوی قلمرو شاه یوناس»، «طلسم فرشته مرگ» و «یاران پادشاه» و مجموعه «خونآشام» شامل کتابهای «تهران، کوچه اشباح»، «ملاقات با خون آشام»، «شبح مرگ»، «جنگل ابر» و «شب شکار» و رمان نوجوان «خانهای در تاریکی» در ژانر وحشت دارد در پاسخ مکتوب به سوال ایسنا درباره اینکه چرا سراغ این ژانر رفته است با توجه به اینکه به نظر میرسد، ژانرنویسی چندان مورد توجه نویسندگان نیست؟» نوشته است:
«احتمالا منظور شما همینجاست در مملکت ما. چیزی که من میدانم همهجای دنیا به طور جدی رمانهایی در ژانرهای مختلف داریم و ژانر وحشت هم یکی از آنهاست. در عین حال اینطور نیست که من رفته باشم سراغ ژانر وحشت. بهتر است گفته شود این سوژه است که نویسنده را گیر میاندازد. بهخصوص وقتی علاقه بسیاری به آن داشته باشید. خواهناخواه به سراغ شما میآید و بعد دست به کار میشوید. قرار هم نیست همه چنین کاری انجام بدهند. موضوع باید با نویسنده عجین شده باشد، وگرنه آنوقت فقط ادایش را درمیآورید. البته موضوع خیلی پیچیدهتر از این حرفهاست. کسی که به گمان من نمیتواند قصههای رازآمیز و معمایی تعریف کند، قطعا نباید برود سراغ رمان فانتزی و وحشت، چون بدون شک این داستانها به یک ذهن بهشدت قصهگو نیاز دارد.
گاهی اینطرف و آنطرف اظهار نظرهایی عجیبی میبینم در باره ژانر وحشت و فکر میکنم عدهای دقیقاً نمیدانند دارند درباره چه چیزی صحبت میکنند. این عده احتمالاً با شنیدن کلمهی ژانر وحشت، بیدرنگ یه یاد فیلمهای چندشآوری شبیه چندگانهی «اره» میافتند و یا فیلمهای دیگری از این دست که در آنها سعی شده با خون و جدا کردن اجزای بدن و صحنههایی از این دست، وحشت را القا کنند، در حالی که احتمالاً هیچ خبری از رمان «قلعهی اوترانتو» ندارند. قطعا بهدقت «ربکا» را نخواندهاند و یا «جین ایر» و یا حتی «آرزوهای بزرگ» دیکنز را. «گل سرخی برای امیلی» در پایان مو به تن آدم سیخ میکند و شاید بشود حتی به نوعی در داستانهای ژانر وحشت جایش داد. «لیدی ال» همینطور و «درندهی باسکرویل» از سر آرتور کانن دویل. بسیاری از آثار دیگر را میتوانم نام ببرم که بدون ترس پیش نمیرفتند.
بسیاری از آثار جنایی حتی وحشت را درون خودشان دارند. حتی بعضی از آثار فانتزی کهن ما چنین ویژگیهایی دارند. سمک عیار در عین حال که فانتزی است، پر است از این صحنهها که بدون تردید با وحشت همراهند. ترس یکی از صفات بسیار پررنگ انسانهاست و وقتی به حالت یک اثر هنری در بیاید میتواند بسیار تاثیرگذار باشد. شما در رمان «فرانکنشتاین» و حتی «دراکولا» با درونمایههای نامألوف مواجهه میشوید. اینها فقط به قصد سرگرمی نوشته نشدهاند، هرچند مو به تنتان سیخ میکنند. به گمان من این ژانر در ایران بهتازگی بهطور جدی دیده شده. حتی فانتزی هم همینطور و بهطور کلی به قول شما ژانرنویسی.
آثار سخیف بسیاری هم در این ژانر نوشته شده. من زمانی به خاطر کارم مجبور بودم بسیاری از این آثار را بخوانم. بسیاری از کارهای ترجمه شده، بهشدت سخیف بودند. حتی با پرسوجو متوجه شدم در بین نوجوانان جایگاهی پیدا نکردهاند و فقط به خاطر اسمشان و یا طرح جلدشان کمی فروش کرده بودند. اما یقیناً فراموش میشوند. اما محال است بشود بعضی از صحنههای سهگانهی «کورنلیا فونکه» را فراموش کرد، همینطور بعضی از صحنههای «هری پاتر» را. بگذارید این را به شما بگویم، اگر فکر میکنید ژانر وحشت اینطور است که قلم را بگذارید روی کاغذ و شروع کنید به نوشتن یک صحنهی ترسناک و بعد هم نوجوانها و جوانها میخوانند و لذت میبرند و بعد هم آن کار تبدیل میشود به یک داستان ماندگار، سخت در اشتباهید. صحنههای داستانهای تخیلی، داستانهای وحشت و هر داستانی که اصولاً با حادثه سر و کار دارد، اگر درون یک مجموعه که قصه عمیقی را بهوجود میآورند، قرار نگیرد، به هیچ نمیارزد.
«زندگی رویایی سوخانوف» به کتابفروشیها آمد
نشر نیماژ رمان «زندگی رویایی سوخانوف» نوشته اولگا گروشین و ترجمه مینا صفار را با شمارگان ۵۰۰ نسخه، ۵۸۶ صفحه و بهای ۲۲۰ هزار تومان منتشر کرده است.
«زندگی رویایی سوخانوف» کابوسِ مردی است که باید در آن فربهگی مادی و فرهنگیاش را پس بدهد. او نمیداند دورانش سر آمده، همچنان که نمیداند دورانِ هژمونیِ جامعه هنریای که در آن بالیده نیز به آخر رسیده است. این رمان روایتی است از ارتباط سیاست با هنر؛ آنجا که هنر بر سر نعشِ سیاست ایستاده است.
اولگا گروشین نویسنده روسی آمریکایی غرق سنتِ ادبی زادگاهش است. «زندگی رویایی سوخانوف» از حیث شخصیت پردازی و وسواسهای روانشناختیِ کاراکترِ اصلیاش، یادآور داستایوسکی است و آن وقت که ما را برابر اجتماعِ آدمها و محفلهای پر زرق و برق قرار میدهد، توصیف صحنههایی نظیر تولستوی دارد. نحوه روایتِ آیرونیکِ گروشین یادآور گوگول است و زبانِ داستانش گاه ناباکوفوار طنزی گزنده بروز میدهد. بولگاکف را هم نمیتوان از یاد برد؛ خصوصاً وقتی که نویسنده تصاویر سوررئالیستی به دست میدهد.
پیوستهای این ترجمه نخست بیوگرافی مختصری است از نویسنده است به همراه یک گفتوگو با نویسنده و چند مقاله از جمله «معنابخشی به متن بینازبانی» و «سوررئالیسم به مثابه مضمون و روش در زندگی رویایی ساخانوف».
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9765/30439/106310
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9765/30439/106311
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9765/30439/106312
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9765/30439/106313
|
عناوین این صفحه
- «تابستان ۱۳۶۹» به تابستان ۱۴۰۱ رسید
- نگاهی به زندگی و آثار منسیوس و مقایسه اندیشهاش با ارسطو
- ایرانهراسی و عراقهراسی مبالغه فضای مجازی و رسانهها است
- اخبار