|
پیمان رحیمی زاده: تصویرگری در ایران شغل نیست
نمایشگاهی که فریادش به جایی نمیرسد
چریکه خاموش پیمان رحیمی زاده که این روزها در گالری مژده به تماشاست، از فریادی می گوید که گویا به گوش کسی نمی رسد.
تابلوهایی در اندازه های کوچک در قاب هایی تک نفره، زن هایی را روایت می کنند که گرفتار رنج اند. سیاه سفیدی زمینه که لبریز از خاکستری تند است بر تلخی سوژه ها می افزاید اما روح منتقدانه حاکم بر اثر سبب می شود مخاطب با کارها همذات پنداری کند، هنرمند این آثار معتقد است بازتاب دادن این تلخی لازم است، رحیمی زاده می گوید:» برای اصلاح وضع موجود زنان در دنیا چاره ای غیر از نمایش دادن آن نیست. «
آنچه بر جذابیت این نمایشگاه می افزاید فرم های معناگرایی ست که پرسوناژهای رحیمی زاده را معاصر می کند، سیب حوا به تیر ممنوعه عشق پوسیده شده، یکی یقه لباس دهانش را بسته ، بعدی به جای خود شکستن آینه شکسته، در دهان دیگری تلمبه چاه بازکن دستشویی فرو رفته و ... هنرمند در خلق این موقعیت ها موفق بوده و به حتم پیشینه تصویرسازی او در این مهم نقش به سزایی دارد.
رحیمی زاده می گوید» تم و رویکرد این آثار را از یکی از متن های آقای رضا براهنی الهام گرفته ام اما در ادامه این موضوع را بسط و توسعه دادم و با مضامینی که در ذهن داشتم همراه کردم.»
او تاکید دارد: « تصاویر خلق شده برش هایی از اتفاقات تلخ و نابرابری ست که در طول تاریخ در سراسر دنیا علیه زنان به وجود آمده و بیانگر دردی فروخورده است. زنان اما زیر این فشارها همچنان ایستاده اند و به راه ادامه می دهند.»
پیمان رحیمی زاده که بیش از ۵۰ کتاب کودکان را تصویرسازی، بیش از ۱۵۰ جلد کتاب طراحی و جایزه های متعددی از ژاپن، لهستان، آلمان و ... کسب کرده و بارها آثارش در دوسالانه های زاگرب و براتیسلاوا به نمایش بوده معتقد است: « تصویرگری در ایران شغل مستقلی محسوب نمی شود و تصویرگر حرفه ای وجود ندارد چون قانون کپی رایت در ایران اعمال نمی شود ، از این رو تصویرگر مجبور است از راههای دیگر امرار معاش کند. متاسفانه تصویرگری به هیچ وجه نمی تواند هزینه های زندگی را تأمین کند، دستمزدهای تصویرسازی بسیار ناچیز است و کفاف زندگی را نمی دهد.»
در این نمایشگاه ۲۵ اثر که همگی در سال ۲۰۲۰ و با تکنیک میکس مدیا خلق شده اند ارائه شده است.
چریکه خاموش تا چهارم آبان ماه ۱۴۰۰ در گالری مژده به نشانی سعادت آباد، خیابان علامه شمالی، کوچه هجدهم شرقی، پلاک ۲۷ به نمایش است و علاقمندان می توانند با رعایت تمامی قوانین بهداشتی و فاصله اجتماعی از این آثار دیدن کنند.
رضایی مطرح کرد؛
حضور در جامعه فیلم کوتاه مثل عضویت در کلوپ خصوصی است
داوود رضایی مشاور انتخاب آثار داستانی سی و هشتمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران با اشاره به اثربخشی برگزاری جشنواره فیلم کوتاه تهران بر کار فیلمسازان این عرصه بیان کرد: جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران را از حدود سال ۷۸ زمانی که هنرجوی انجمن سینمای جوانان بودم، دنبال میکردم. خوب به یاد میآورم که آن سالها، سالن سینما ایران، سینما فلسطین یا سینما سپیده میزبان جشنواره بود و از آن زمان تاکنون همیشه حوالی زمان برگزاری جشنواره فیلم کوتاه تهران که میشود، هیجان دیدن فیلمهای کوتاه و تولیدات جدید را دارم.
وی ادامه داد: حس خوب تماشای فیلم کوتاه و دیدارهایی که در حاشیه برگزاری جشنواره اتفاق میافتد باعث شده مراسم جشنواره برای خیلی از اهالی فیلم کوتاه شبیه به یک آئین باشد. جشنواره فیلم کوتاه تهران یک خانواده عظیم را دورهم جمع میکند و ارتباط بین فیلمسازان فیلم کوتاه در این جشنواره از جنس رقابت یا حسادت نیست بلکه مانند آن است که اعضا یک خانوادهای که دست روزگار آنها را از هم جدا کرده است و در این چند روز برگزاری فرصت دور هم بودن را پیدا کرده باشند.
مشاور انتخاب آثار داستانی سی و هشتمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران گفت: البته فارغ از این حس و تجربه درونی و شخصی، تأثیر عمومی جشنواره هم واقعاً شگفتآور بوده، معرفی فیلم کوتاه به مخاطبی که با فیلم کوتاه غریبه است هر سال باعث میشود تعداد بازدید کنندهها و چهرههای تازه در این جشنواره افزایش پیدا کند.
وی با اشاره به استقبال مخاطبان از آثار جشنواره در سالهای اخیر بیان کرد: در چندسال اخیر و پیش از دوران کرونا، حجم انبوه مخاطبانی که مشتاقانه در صف سینما در ایام برگزاری جشنواره منتظر تماشای اثری جدید از سینمای فیلم کوتاه هستند واقعاً باعث خوشحالی است. از طرفی تعداد آثار رسیده به جشنواره هم بیشتر از قبل شده است و حالا این مراسم بزرگ و مهم شهر تهران و به تعبیری ایران نیاز به میزبانی وسیعتری دارد.
رضایی ادامه داد: رشد کیفی آثار ارسالی به دبیرخانه جشنواره نیز شاید برای کسانی که مرتب و هر سال در جشنواره حضور دارند، خیلی واضح نباشد. اما اگر جشنواره را در بازههای زمانی پنج ساله مقایسه کنید، این رشد هم قابل تحسین است.
مشاور انتخاب آثار داستانی سی و هشتمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران با بیان اینکه بخش مهمی از پیشرفت کیفی آثار به جریان آموزش در انجمن سینمای جوانان ایران بستگی دارد، توضیح داد: بخش آموزشی انجمن در این سالها بسیار خوب عمل کرده است. در دفتر تهران و در دفاتر شهرهای دیگر، بار آکادمیک و تجربی آموزش انجمن با سالهای گذشته قابل مقایسه نیست. همچنین کتابهای جدید ترجمه شده در دسترس هنرجویان قرار گرفته و مدرسان امروز انجمن همه تحصیلکردههای این رشته هستند.
این هنرمند ادامه داد: خیلی از مدرسان تجربههای قابل توجه در تولید فیلم کوتاه دارند، شخصی که خودش فیلم کوتاه ساخته، جهان فیلم کوتاه را میشناسد و از طرفی بر منابع مکتوب و تئوری سینمایی تسلط دارد، سر کلاس به هنرجوی امروزی درس میدهد. به همین دلیل سرعت انتقال و کیفیت بیشتر میشود.
وی برگزاری کارگاههای برگزار شده در حاشیه جشنواره را نیز بر ارتقای کیفی تولیدات سینمای کوتاه مؤثر دانست و افزود: گاهی گلایههایی در ارتباط با تفاوت کیفیت آموزش در تهران و برخی شهرهای بزرگ در مقایسه با شهرستانهای کوچک وجود دارد اما خوشبختانه کارگاههای جشنواره این فرصت را به فیلمسازان مشتاق میدهد که در بازه زمانی جشنواره دانش خود را به روز کنند.
رضایی عنوان کرد: یک بخش دیگر تفاوت در کیفیت آثار، مرهون پیشرفت تکنولوژی است. در سالهای دور ما مجبور بودیم با اندک تجهیزات موجود در دفاتر انجمن فیلمبرداری کنیم. به یاد دارم برای گرفتن باکس تدوین باید نوبت میگرفتیم. اما امروزه جدیدترین و باکیفیتترین دوربینها و امکانات نورپردازی در دسترس فیلمسازان فیلم کوتاه قرار دارد و موضوع تجهیزات تدوین و پس تولید تقریباً دیگر مانعی به حساب نمیآید. همچنین اگر به کیفیت و تیم صدابرداری و صداگذاری فیلمهای جدید دقت کنید، جزئیات باند صوتی این فیلمهای کوتاه در اندازهها و استانداردهای جهانی است که این امر نشان میدهد چقدر از نظر فنی پیشرفت چشمگیری داشتهایم. بنابراین میتوان گفت ترکیب آموزش و دانش تئوریک و کیفیت فنی قطعاً در فیلمهای امروزی نتیجه داشته است.
وی با بیان اینکه داستانهای فیلم کوتاه امروزی تنوع وسیعی دارند، عنوان کرد: فیلمسازان سینمای کوتاه امروزه برای داستانگویی حتی سراغ ژانرهای سینمایی میروند و امکانات ژانری را در قالب و ظرف زمانی ۱۵ دقیقهای بازتعریف میکنند. وضعیت فیلمهای کوتاه داستانی در این سالهای اخیر به نحوی است که بد نیست ما مدرسان به سینما برگردیم، دوباره در سالن سینما بنشینیم و از روی دست هنرجویان و فیلمسازان جوان داستانگویی را دوباره یاد بگیریم. امسال من از دیدن این حجم از قصههای تازه، تنوع ژانری و ظرافت در ساخت و تغییر صحنه به صحنه در شخصیت پردازی فیلمهای کوتاه داستانی بارها و بارها غافلگیر شدم. شک ندارم هنر داستانگویی در سینمای کوتاه آیندهای جدی و اثرگذار بر جریانهای هنری پیش رو خواهد داشت.
رضایی گفت: اینکه امسال جشنواره فیلم کوتاه تهران «اسکار کوالیفاید» شده، دستمزد زحماتی است که خیلیها در این سالها در انجمن سینمای جوانان کشیدند. در ۳۷ دوره گذشته، هر سال عدهای با گرایشهای هنری و سیاسی متفاوت، از گروهها و جریانهای هنری متفاوت هر کدام سهمی در رشد این جشنواره داشتهاند.
مشاور انتخاب آثار داستانی سی و هشتمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران تأثیر اسکارکوالیفاید شدن جشنواره بر فیلمسازان را ارتقای احساس اعتماد به نفس در حوزه سینما دانست و مطرح کرد: زمانی بود که فیلمساز سینمای کوتاه در ایران، شاید سعی میکرد فیلمسازی را از روی دست فیلمسازان دیگر کشورها یاد بگیرد، حالا چنین اتفاقات و موفقیتهایی در جامعه فیلم کوتاه ایرانی، اعتماد به نفس ایجاد میکند. حالا فیلمساز جوان ایرانی میداند وقتی فیلمی میسازد نیاز به تور جشنوارههای خارجی ندارد، تا فیلمش دیده شود. همین که فیلم کوتاهی در جشنواره فیلم کوتاه تهران موفق باشد، در گروه آثار سینمایی کوتاه مهم سال در دنیا قرار میگیرد. من این اتفاق را گام مهمی در ایجاد عزت نفس در سینمای کوتاه ملی میدانم.
وی افزود: بخش حمایتی در انجمن سینمای جوانان ایران، بخش تولید است. هزینه تولید سال به سال بالاتر میرود و سقف حمایتی انجمن هم تا مبلغ قابل توجهی از این هزینهها را تأمین میکند. نتیجه همه این کارها تولید تعداد قابل قبولی فیلم کوتاه در هر سال است که مستقیماً تولید انجمن هستند. البته این را هم خطاب به فیلمسازان کوتاه بگویم که باید برای عرصه حمایتی نگاه جهانی داشته باشند. فیلم کوتاه همان اندازه که در انجمن مثل یک خانواده صمیمی است، در تمامی دنیا حضور در جامعه فیلم کوتاه مثل عضویت در یک کلوپ خصوصی است. بهتر است فیلمساز امروز با دسترسیهای دیجیتال خود با جریانهای حمایتی دیگر در تمامی دنیا ارتباط برقرار کند، خود دست به کار شود و ارتباطی بین تولید انجمن و نهادهای بینالمللی ایجاد کند.
رضایی در پایان با اشاره به اهمیت برگزاری جشنواره در دوران پاندمی کرونا گفت: خوشحال میشوم که این جشنواره برگزار میشود و چراغ فیلم کوتاه روشن است. امیدوارم حال همه فیلمسازان خوب باشد و از حضور در سی و هشتمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران لذت ببرند.
سیوهشتمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران ۲۷ مهر تا ۲ آبان ۱۴۰۰ (۱۹ تا ۲۴ اکتبر ۲۰۲۱) برگزار میشود. این رویداد برای اولینبار در تاریخ سینمای ایران واجد شرایط تأیید آکادمی اسکار شناخته و معرفی شده است.
نگاهی به جنجالی ترین سرقتهای هنری جهان
اغلب اوقات آثار هنری مشهور که توسط هنرمندان بزرگ خلق شدهاند بیش از سایر آثار هنری هدف سرقت قرار میگیرند. با این حال این شهرت باعث میشود پیدا کردن مکان مناسبی برای نگهداری از این آثار مسروقه کار آسانی نباشد.
در ادامه سرقت آثار هنری در جهان را از ابعاد گوناگون مورد بررسی قرار میدهیم.
قدیمیترین سرقت هنری تاریخ
دزدان دریایی لهستانی نقاشی سه بخشی «دادرسی پایانی» اثر «هانس مملینگ» را در سال ۱۴۷۳ ربودند. در سال ۱۴۶۵ یکی از مسوولان شهر فلورانس از «مملینگ» این نقاشی را برای کلیسایی در فلورانس خرید. دزدان دریایی به کشتی که حامل این نقاشی به فلورانس بود حمله کردند، نقاشی را ربودند و آن را به کلیسای «گدانسک» بردند. این تابلو سه بخشی هنوز هم در موزه ملی «گدانسک» واقع در لهستان نگهداری میشود.
اثری که بیش از هر اثر هنری در تاریخ ربوده شد
«قطعه محراب» اثر «یان وان آیک» به عنوان یکی از مهمترین نقاشیهای جهان شناخته میشود. شاید به همین دلیل باشد که این اثر بیش از هر اثر هنری دیگری هدف سارقان قرار گرفته است. این اثر در بیش از ۶۰۰ سال گذشته شش بار به طور کامل یا بخشهایی از آن مورد سرقت قرار گرفته است.
زمانی که از این نقاشی در ششم «می» سال ۱۴۳۲ رونمایی شد، به جاذبه دیدنی هنرمندان و مسافرانی تبدیل شد که به کلیسای جامع سنت باوو سفر میکردند.
هنرمندی که آثارش بیش از سایر هنرمندان به سرقت رفت
شاید برایتان این سوال به وجود بیاید که هنرمند محبوب سارقان کیست؟ «پابلو پیکاسو» در صدر فهرست محبوبترین هنرمند سارقان قرار دارد و پس از او «نیک لارنس» و «مارک چاگال» در رتبههای دوم و سوم قرار دارند. آخرین بار در سال ۲۰۱۲ اعلام شد، ۱۱۴۷ بار آثار پیکاسو به سرقت رفتهاند.
برخی از این آثار بازیابی شدهاند و برخی دیگر برای همیشه گمشده باقی ماندهاند. برخی دیگر نیز پس از این که ربوده میشوند نابود میشوند؛ با این حال بخش اعظمی از این آثار هنری هنوز جایی دور از چشمها سالم باقی ماندهاند.
«کبوتر و نخود» که در سال ۱۹۱۱ خلق شده است با ارزش ۲۳ میلیون یورو در سال ۲۰۱۰ از موزهای در پاریس ربوده شد و از آن به عنوان گرانترین اثر هنری ربوده شده «پیکاسو» یاد میشود.
جنایت علیه هنر
غارت ۶۵۰ هزار اثر هنری از اروپا توسط نازیها به عنوان بزرگترین جابهجایی آثار هنری در تاریخ شناخته میشود. بسیاری از این آثار هرگز دوباره کشف نشدند. ربودن آثار هنری از کشورهای خارجی در زمان قدرت نازیها از سال ۱۹۳۳ تا پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ ادامه پیدا کرد.
ادولف هیتلر در دورانی آرزو داشت به یک هنرمند حرفه ای تبدیل شود اما رویای او پس از آنکه او در آزمون ورودی آکادمی هنرهای زیبای وین رد شد نابود شد. او به پرترهها و منظرههای کلاسیک به خصوص آثاری که منشا و اصالت آلمانی داشتند علاقه بسیاری داشت. شاید به همین دلیل باشد که او هنر مدرن همچون کوبیسم را هنر منحطی میدانست.
نازیها در بیستم مارس سال ۱۹۳۹، ۱۰۰۴ تابلو نقاشی و مجسمه و ۳۸۲۵ نقاشی آبرنگ، طراحی و چاپشده را در حیاط دپارتمان آتشنشانی برلین آتش زدند.
حدود ۲۰ درصد از آثار هنری اروپا توسط نازیها غارت شد و در حال حاضر بیش از ۱۰۰ هزار اثر هنری وجود دارد که هنوز به وارثان اصلی بازگردانده نشدهاند.
متفقین ارگانهای ویژهای همچون «مردان آثار فرهنگی» تشکیلاتی دارند تا از نابودی آثار فرهنگی اروپا جلوگیری کنند. به این منظور پس از جنگ، این گروه از افراد به مناطقی که پیش از این تحت اشغال نازیها بودند سفر میکردند و انبارهای هنری نازیها را کشف میکردند.
در سالهای ۱۹۴۴ و ۱۹۴۵ این گروه توانست چندین اثر هنری در نقاط مختلف آلمان و اتریش را در پایان جگ جهانی دوم کشف کند. امروزه بر اساس برخی از قوانین، آثار هنری که توسط نازیها غارت شده بودند به وارثان حقیقی که اغلب یهودی هستند بازگردانده میشوند.
مشهورترین سرقت هنری جهان کدام است
در سال ۱۹۹۰، ۱۳ شاهکار هنری ظرف مدت ۸۱ دقیقه از موزه «ایزابل استوارت گاردنر» در بوستون به سرقت رفت. «اف. بی. آی» ارزش این آثار مسروقه را ۵۰۰ میلیون دلار برآورد کرده است. مسوولان موزه برای دریافت اطلاعاتی مفید برای کشف این آثار مسروقه جایزه ۱۰ میلیون دلاری تعیین کردهاند. این بیشترین مبلغی است که تاکنون از سوی یک موسسه خصوصی برای چنین هدفی پیشنهاد شده است. مستندی از شبکه نتفلیکس با نام «این یک سرقت است: بزرگترین سرقت هنری جهان» به بررسی جزئیات این سرقت پرداخته است. به طور خلاصه میتوان گفت، دو مرد در لباس فرم پلیس وارد موزه شدند. این دو پلیس قلابی در نهایت دست و پای ماموران حفاظتی موزه را بستند و آنها را در زیرزمین موزه زندانی کردند. نقاشی «کنسرت» اثر «ورمیر»، سه تابلو نقاشی اثر «رامبرانت»، یک نقاشی از «مانه» و پنج اثر از «ادگار دگا» از جمله آثاری بودند که از این موزه به سرقت رفتند.
مهرداد فلاح مطرح کرد؛
جمشید سماواتیان دغدغه حفظ میراث ایرانی داشت
مهرداد فلاح هنرمند نقاش که از شاگردان زندهیاد جمشید سماواتیان است، درباره آن مرحوم و سبک آثارش گفت: من از حدود یک دهه پیش افتخار آشنایی و بهرهمندی از محضر استاد سماواتیان را داشتم و این آشنایی به واسطه زندهیاد صادق تبریزی صورت گرفت. در این سالها بسیار از ایشان آموختم و خوشحالم در طول زندگی افتخار شاگردی آن زندهیاد را داشتهام. سبک استاد سماواتیان در اجرای آثاری نوجویانه با بن مایههای انتزاعی و کهنهنما عمدتاً به شکل پتینه خلاصه میشود و در واقع ایشان کهنهکاری را به هنر معاصر آوردند. وی، استاد استفاده از ورقهای طلا، نقره و پتینه و مبدع این سبک از نقاشی در ایران به حساب میآید.
وی تصریح کرد: طی سالها، این سبک استاد سماواتیان بسیار مورد توجه قرار گرفت و هنرمندان بسیاری از آن پیروی کردند. این هنرمند فقید در درجه اول در پی آن بود تا میراث ایرانی را حفظ کند و از سویی دیگر هنرش جنبه اعتراضی داشت، چراکه این آثار در واقع واکنشی بود نسبت به این مساله که از میراث کهن ایرانی به درستی محافظت نشده است.
فلاح اظهار کرد: استاد سماواتیان اهمیت بافت و تکسچر را دریافت و بر اساس اقتضای کار از گچ و گل به جای رنگ روغن استفاده میکرد که تأثیر بیشتری روی مخاطب داشته باشد. او، شاگرد استاد حیدریان آخرین نقاش دوره کمالالملک بود و افتخارش شاگردی حیدریان بود. از نسل دوم نقاشان نوگرای ایران بود و در دورهای در دانشکده هنرهای زیبای تهران هنرآموزی کرد که هم آموزههای علیمحمد حیدریان در دانشکده نفوذ داشت و هم استادانی نوگرا چون محمود جوادیپور به کار آموزش اشتغال داشتند.
وی همچنین توضیح داد: جمشید سماواتیان با تأثیر از هنرهای سنتی و دیوارنگارههای عصر صفویِ زادگاهش اصفهان، آثاری را خلق کرد که یادآور و نشاندهنده گذر زمان و تخریبی است که بر هنرهای سنتی ایران رفته است. استاد سماواتیان با تسلط بینظیر بر انواع ابزارها و تکنیکهای غیرمتعارف، به احیای هنر گذشته ایرانی با نگاهی نو و بنمایههای انتزاعی اهتمام ورزید. او در نقاشیهای نیمهفیگوراتیو خود از موادی چون خاک، گل، گچ، مواد ترکیبی، ورقهای طلا و نقره همراه با شیوههای مختلف پتینهکاری بهره گرفت تا فرسودگی، ریختگی و تَرَکها را به نمایش بگذارد. همین استفاده از مواد غیرمتعارف به آثار او خصوصیتی معاصر بخشیده است. هنرمندان بسیاری در آثار خود از سماواتیان اقتباس کردهاند و بسیاری از نقاشانی که در زمینه سنتی کار میکنند از تکنیکهای او به شکل مستقیم یا غیر مستقیم استفاده کردهاند.
این هنرمند نقاش با بیان اینکه آخرین بار پنج روز قبل از ابتلاء به کرونا با استاد سماواتیان دیدار داشته است، گفت: استاد سماواتیان جهانبینی خود را داشت و نقاشی را بر مبنای دل خود کار میکرد. ایشان با اینکه خود سالها در خادم آباد شهریار زندگی درویش مسلکانهای را به دور از هیاهوی هنر و در عزلت در پیش گرفته بود اما شخصیت سخاوتمندی داشت و عوائد حاصل از فروش آثارش را صرف امور خیریه و کمک به نیازمندان خادم آباد و هنرمندان نوپایی کرد که به دلیل مسائل معیشتی از مسیر هنری خویش بازمانده بودند.
وی در پایان مهمترین دستاورد جمشید سماواتیان را نقاشی دانست که میراث خود را با رنج و سختی و سرمستی خلق کرد و در تاریخ هنر معاصر ایران باقی گذاشت و افزود: من افسوس میخورم که هنر ایران مرد بزرگ و خودساختهای را از دست داد. استاد سماواتیان ستون هنر ایران بود، کسی که زنده یاد صادق تبریزی از ایشان به عنوان پدر پتینه ایران یاد میکرد. هر چند رفتنِ این هنرمند بزرگ ضایعهای دردآور برای جامعه تجسمی ایران است، با این حال من باور دارم که او فقط جسم خاکیاش را تسلیم مرگ کرد. او در بین ماست و میراث گران قدرش تا ابد در قلب یکایک ما باقی خواهد ماند.
اخبار
جواد علیزاده:
باید کاریکاتوریستها را روی سرشان بگذارند
«کاریکاتوریست در حقیقت جامعهاش را آسیبشناسی میکند و مسوولان باید آنها را روی سرشان بگذارند و از آنان قدردانی کنند؛ اما گاه برخوردها با این هنرمندان خیلی تند است و مسوولان از خودشان تحملناپذیری نشان میدهند.»
جملات بالا بخشی از اظهارات جواد علیزاده ـ کارتونیست و کاریکاتوریست باسابقه کشورمان ـ است که در گفتوگویی به مناسبت درگذشت ایرج یکهزارع مطرح شد.
علیزاده همچنین درباره شخصیت هنری یکهزارع (کاریکاتوریست قدیمی کشورمان که به تازگی از دنیا رفت)، چنین گفت: «من در اواخر دهه ۱۳۴۸ با دیدن کاریکاتورهای این هنرمند در مجله کاریکاتور با کارهایشان آشنا شدم. از نظر شخصیتی شناخت چندانی از ایشان نداشتم ولی کاریکاتورهایشان بسیار بامزه بود و خیلی حالت کارتونی داشت؛ یعنی به قدری چهره آدمها را از نظر حالت و سایر موارد خوب درمیآوردند که شما زمانی که کاریکاتور ایشان را میدیدید، بدون آنکه سوژه آن کاریکاتور را مطالعه کرده باشید، به خنده میافتادید.»
وی ادامه داد: «ایشان دارای یک قلم شیرین بودند که میتوانستند حالات چهره را به خوبی دربیاورند.»
علیزاده ضمن اشاره به این نکته که هر کاریکاتوریست سبک خودش را پیدا میکند، اضافه کرد: «ما نمیتوانیم بگوییم کاریکاتوریستها سبک ندارند؛ چراکه همه هنرمندان این حوزه در اثر کار کردن مستمر و شاید هم ناخودآگاه سبک خودشان را پیدا میکنند.»
به عقیده این هنرمند هر کاریکاتوریستی که بخواهیم آثارش را تجزیه و تحلیل کنیم باید از نظر سوژه به این قضیه اشاره داشته باشیم که دارای چه طرز فکری بوده و چه تکنیکی داشته است. وی درباره تکنیک یکهزارع در کاریکاتور این چنین اظهار کرد: «آقای زارع از نظر تکنیک و اجرا خیلی کاریکاتوریست موفقی بودند، منتها این اواخر به دلیل بیماری و درگیری کاری خیلی کاریکاتور را جدی نمیگرفتند و به همین دلیل در مواقعی بین کارهای ایشان فاصله میافتاد. ولی از نظر طرز فکر و سوژه هم خیلی ایدهآلهای جالبی داشتند. ایشان بیشتر ژورنالیستی کار میکردند اما در مواردی آثار غیرژورنالیستی نیز در بین کارهای ایشان دیده میشود.»
علیزاده ادامه داد: «ایشان در دو سبک ژورنالیستی و جشنوارهای تبحر داشتند ولی بیشتر در سبک ژورنالیستی فعال و مطرح بودند. من ایشان را هم دارای سبک میدانم و هم دارای یک خط مشی خوب که در دورههای مختلفی کارهای مختلفی از ایشان خلق شده و ماندگار نیز خواهد ماند.»
وی در پاسخ به سوالی که از او درباره ویژگی کارهای ایرج یکهزارع پرسیده شد، اینچنین پاسخ داد: «یک کاریکاتوریست هم با احساس مخاطب سر و کار دارد و هم به ترویج انتقادپذیری در جامعه میپردازد که موجب توسعه سیاسی در بین مردم و مسئولان میشود. از نظر هنری نیز یک کاریکاتوریست سعی میکند که مخاطب را وادار به تفکر کند. با کاریکاتور شما میتوانید یک موضوع ساده را پیچیده کنید و در دید مخاطب قرار دهید. کارهای آقای یکهزارع به نظرم همه این ویژگیها را داشت و به دلیل انتخاب سوژههای بامزه نیز حس و حال در مخاطب ایجاد میکرد.»
این هنرمند همچنین درباره علت مهجور ماندن ایرج یکهزارع و هنرمندانی مانند او گفت: «شاید به بعضی کاریکاتوریستها آنطور که باید احترام گذاشته نمیشود و قدرشان را نمیدانند و خب در نهایت این هنرمندان از این حوزه عقبنشینی میکنند. اما برخی به دلیل اینکه وابسته به این کار شدهاند، به قول معروف تا آخرین قطره خونشان این کار را ادامه میدهند. نسل جدید و جوانترها بیشتر سوژهها و ایدههای کاریکاتوریستهای جدیدتر را دنبال میکنند چراکه آنها را از نظر سنی به خودشان نزدیکتر میدانند ولی من فکر میکنم که در هنر نمیتوان گفت این کار قدیمی است و اینکه بازنشستگی در هنر خیلی مفهوم ندارد، چون یک کاریکاتوریست هر چقدر بیشتر کار کند، بیشتر تجربه بهدست میآورد.»
وی ادامه داد: «اینکه هنرمندانی مثل آقای زارع و امثال ایشان در کشور ما وجود دارند که بسیار کار کردهاند اما شناخته شده نیستند، نشان میدهد که در جامعه ما بستر لازم برای شکوفایی یک کاریکاتوریست و شناخته شدنش آنطور که باید فراهم نیست. در جامعه ما از طرف دیگری مسئلهای به اسم حق کپی رایت وجود دارد که رعایت نمیشود. من نزدیک به ۵۰ سال است که دارم کار میکنم و خیلی پیش آمده که کارهایم بدون امضا و ذکر منبع در نشریات و سایتها چاپ شده است. این در حالی است که در خارج از کشور زمانی که یک طراح و یا کاریکاتوریست کارش را با امضای خودش ثبت میکند در طول هر سال زمانی که این کار دوباره چاپ شود بابت هر بار چاپ کارش به او حقوق مالی تعلق میگیرد.»
بهروز مفید مطرح کرد؛
سرنوشت فیلم برگزیده کودکان در جشنواره سیوچهارم چه میشود؟
بهروز مفید تهیهکننده فیلم سینمایی «بامبالا» به کارگردانی سیدجمال سیدحاتمی که از آثار تقدیر شده در سیوچهارمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان بود، درباره برنامهریزی برای اکران این فیلم سینمایی گفت: یکی از بهترین دلایل موفقیت این فیلم در جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان، کسب جایزه بهترین فیلم از طرف داوران کودک و نوجوان بود و معنای این توفیق این است که اگر در شرایط مناسبی این فیلم اکران شود، مطمئنم که از استقبال قابلقبولی برخوردار شود. وی ادامه داد: امیدوارم شرایط هم از نظر پروتکلهای بهداشتی هم از نظر حمایتهای سازمان سینمایی به گونهای فراهم شود تا فیلم «بامبالا» بتواند در شرایط مناسبی اکران شود. خطری که در حال حاضر یک فیلم سینمایی را تهدید میکند این است که آن فیلم در شرایط ایدهآل اکران نشود و برگشت مالی برای آن اتفاق نیفتد که این موضوع میتواند خسارت بسیار زیادی به همراه داشته باشد.مفید درباره بازه مطلوب برای اکران این فیلم سینمایی هم گفت: واقعیت این است که نمیتوانم در این زمینه نظر قطعی بدهم. اگر شرایط از نظر فراگیری کرونا به سمت نرمال پیش برود و مردم نسبت به حضور در سالنهای سینما تمایل نشان دهند، بهترین موعد اکران این فیلم همین امسال است تا دچار خواب سرمایه نشویم. نزدیک یک سال و نیم از تولید این فیلم میگذرد اما هنوز به اکران نرسیده است و این فینفسه میتوان خسارت به همراه داشته باشد. با این همه با توجه به شرایط موجود و احتمال مواجهه با پیک ششم کرونا، نمیتوانم نظر قطعی درباره زمان اکران این فیلم بدهم.
سازمان سینمایی جسارت به خرج دهد
این تهیهکننده درباره اکران نشدن فیلمهای کودک و نوجوان طی ۲ سال اخیر هم اظهار کرد: فکر میکنم سازمان سینمایی نیاز به یک بازنگری دارد. ما باید خود را با شرایط موجود به نحوی همسو کنیم. اگر سازمان سینمایی بتواند یک فرآیند جبران خسارت برای تهیهکنندهها در نظر بگیرد، اکرانهای آنلاین هم میتواند در این زمینه کمککننده باشد. بچههای ما نیاز به خوراک فرهنگی دارند. اگر سینماها با این شرایط نتوانند تا ۸ یا ۹ ماه دیگر میزبان اکران فیلمهای کودک باشند، آیا باید فضا را خالی بگذاریم؟ سازمان سینمایی باید جسارت بهخرج دهد و حمایت ویژهای را درباره برخی محصولات داشته باشد تا این خلأ پر شود.
تهیهکننده «بامبالا» درباره احتمال اکران آنلاین این فیلم در صورت تضمین سازمان سینمایی گفت: قطعاً حاضر به اکران آنلاین هستیم. حتی اگر تضمین در حد برگشت مالی فیلم باشد، فیلم را اکران آنلاین میکنیم. فقط هم بحث این فیلم نیست. سازمان سینمایی باید این جسارت را در زمینه حمایت از تعدادی از فیلمها از خود نشان دهد تا اکران آنلاین داشته باشند و فضای سینما را احیا کنند.
مفید درباره ویژگیهای فیلم «بامبالا» هم مطرح کرد: در ۲ کار قبلیام یعنی «دزدوپری» یک و دو، با اینکه آثار لوباجت و ارزان بودند، اما تلاش کردیم با ذائقه بچه تنظیم شویم، به همین دلیل به خوبی توانستیم بازگشت مالی داشته باشیم و جایزه ویژه داوران کودک را برای آن ۲ فیلم هم به دست بیاوریم. برخی از فیلمها پایی در فضای کودکان دارند و پای دیگر در فضای بزرگسالان. تکلیفشان هم خیلی معلوم نیست. موزیکهای این آثار هم خیلی متناسب با فضای داستان نیست و به فیلم ضمیمه میشوند. در فیلم «بامبالا» اما تلاش داشتیم اول بخشهای موزیکال مرتبط با داستان فیلم باشد، ثانیاً سوژه بهگونهای باشد که با استفاده از ظرفیت عروسک و جلوههای ویژه، فیلم متناسب با ذائقه کودکان باشد. همه این عوامل دست به دست هم داد تا به واسطه حسن سلیقه کارگردان و فیلمنامه خوب، فیلم توانست در جشنواره این موفقیت را به دست بیاورد.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9612/29303/100768
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9612/29303/100769
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9612/29303/100770
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9612/29303/100771
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9612/29303/100772
|
عناوین این صفحه
- نمایشگاهی که فریادش به جایی نمیرسد
- حضور در جامعه فیلم کوتاه مثل عضویت در کلوپ خصوصی است
- نگاهی به جنجالی ترین سرقتهای هنری جهان
- جمشید سماواتیان دغدغه حفظ میراث ایرانی داشت
- اخبار