|
استادیار بخش ایرانشناسی دانشگاه قزاقستان:
درباره فارابی حرف زدن کار آسانی نیست
به پیشنهاد انجمن آثار و مفاخر فرهنگی روز سی ام آبان ماه که مصادف با روز جهانی فلسفه است به عنوان روز «فارابی» در تقویم ملی ایران به ثبت رسید.این نامگذاری به آن دلیل است که «فارابی» را بنیانگذار حقیقی فلسفه در تمدن اسلامیمیدانند. به همین مناسبت روز گذشته انجمن آثار و مفاخر فرهنگی مراسم بزرگداشت « فارابی» حکیم و فیلسوف برجسته ایرانی را با حضور استادان برجسته ایرانی و خارجی در فضای مجازی برگزار کرد.
در این مراسم غالیه قنبر بکوا استادیار بخش ایرانشناسی دانشکده شرق شناسی دانشگاه ملی قزاقی فارابی گفت: نام دانشگاه ما از سال ۱۹۹۲ فارابی است. بعد از استقلال قزاقستان اسم دانشگاه به فارابی تغییر کرد و همه بخصوص خود من بسیار افتخار میکنم که نام این دانشگاه نام یک دانشمند بزرگ دنیای اسلام است. ما خرسندیم که در ایران روزی به نام روز فارابی وجود دارد. درباره فارابی حرف زدن کار آسانی نیست. فارابی چندین رساله بسیار مهم نوشته است و توضیحاتی بسیار کامل و مفصل برای آثار فیلسوفان قبل از خود نگاشته است. وقتی ما با دانشجویان و مردم معمولی صحبت می کنیم چطور می توان نظر فیلسوفانه فارابی را به آنها منتقل کرد؟! کتاب های بسیار زیادی نوشته شده و زبان آنها بسیار سخت و سنگین است. بنابراین امروز دو مطلب از ابو نصر فارابی را مطرح میکنم
وی افزود: فارابی مینویسد که کلید خوشبختی در علم و دانش است و هر کسی که علم و دانش دارد خوشبخت است و اگر از اوّلین تا آخرین روز در زندگی علم بجوییم میتوانیم به خوشبختی برسیم. یعنی خوشبختی از طریق کسب علم و دانش میسر میشود. فارابی به نکته خوبی اشاره میکند که هر کسی که علم و تحصیلات عالی دارد اگر اخلاق بدی داشته باشد، هیچ فایدهای ندارد و این انسان نمیتواند خود را به عنوان یک دانشمند و فردی عالم مطرح کند. چون که علم و دانش ما را تربیت میکند و ما را خوش اخلاقتر میکند و انسانیت ما بیشتر میشود. این دو مطلب در آثار فارابی به طور متعدد تکرار میشود و بسیار ارزش دارد. بخصوص امروز که ما در دنیایی بسیار خطرناک و وابسته به اینترنت زندگی میکنیم و علم و دانش را به نوعی دیگر توصیف و دریافت میکنیم.
قنبر بکوا ادامه داد: غیر از این بیشتر دانشجویان میپرسند آیا فارابی آنطور که شما میگویید تمام رشتههای علوم از جمله طبیعی، پزشکی و فلسفه را خوانده است و در تمام رشتهها کتاب نوشته است؟ آیا ایشان در مورد شیمی و فیزیک و پزشکی نیز رسالهای از خود باقی گذاشته است؟ من دوست داشتم امروز برخی از این موضوعات را مطرح کنم. به نظر فارابی باید به همه این رشتهها فیلسوفانه نگاه کنیم. یعنی از دید فارابی فلسفه پدر تمام علوم است و اگر فلسفهاش وجود نداشته باشد هیچ علمی پیشرفت ندارد. فارابی اوّلین بار درباره اعضای بدن انسان حرف بسیار مهمی گفته است که به عقیده پژوهشگران این پاسخی به رساله جالینوس بوده که دانشمند یونانی است. این مقاله بسیار کوتاه است و به کیمیا مربوط است. کیمیا به علم شیمی و پزشکی مرتبط است. در زمان فارابی کیمیاگران زیاد بودند و فارابی در این مقاله از آنان انتقاد میکند و آنها را به دو گروه تقسیم میکند که یک گروه به دنبال نوعی سنگ بودند و از این موضوع سو استفاده میکردند. فارابی در این مورد مینویسد که کیمیاگران از موضوع کیمیا سو استفاده میکنند و متوجه چیزی نشدهاند که ذات طلا و یا نقره عوض نمیشود. مثلا طلا و نقره از نظر طبیعت همتا ندارد و معلوم است که هیچ کیمیاگری نمیتواند سنگ را به طلا و نقره تبدیل کند و این صددرصد یک دروغ است که کیمیاگران در آن زمان از آن استفاده میکردند. بنابراین فارابی مینویسد: ذات هر چیز ممکن است ذوب شود؛ مثل نقره و طلا ولی تبدیل به چیزی دیگر نمیشود. چون هر کدام از این سنگها همتا ندارند و ذات خود را حفظ میکنند. فارابی مطلب مهم دیگری را در مورد علم اعضای بدن مطرح میکند. که توضیحی بر رساله دانشمندان یونانی است و مقالهای کوتاه وجود دارد که احتمالاً جوابی بر نوشتههای جالینوس و ارسطو است و مشخص میکند که او در علم طب نیز مطالعه کرده است. مثلاً وقتی انسان بیمار میشود، طبیب باید اعضای بدن انسان را بشناسد و اینکه غذای این انسان چیست و باید چه خوراکی را استفاده کند.
وی اضافه کرد: انسان معمولاً سه نوع خوراک استفاده میکند: یکی گوشت حیوانات و دیگری گیاهان و دیگری آب طبیعی. وقتی می بینیم هر سه سالم هستند بدن انسان هم سالم است. اگر گوشت سالم نبود انسان صددرصد بیمار میشود. و یا اینکه ما بی جا و کمتر یا بیشتر از حد این ماده غذایی را استفاده میکنیم. غیر از این فارابی تأکید میکند که تغذیه خوب داروی طبیعی ما است. یعنی درست و به جا و در وقت غذا خوردن کلید سلامتی ما است که اوّلین بار توسط وی در جوامع اسلامی مورد اشاره قرار گرفته است.غیر از این فارابی به علم زیست شناسی و گیاه شناسی نیز پرداخته است که بحث بسیار مفصلی دارد. همچنین فارابی به زبان شناسی پرداخته است.
این استاد دانشگاه در پایان گفت: اما نکته دیگر اینکه فارابی شناسی در قزاقستان اهمیت و ارزش بسیاری داشته است. بخصوص از سال ۱۹۷۰ میلادی به بعد و در زمان شوروی سابق تلاش زیادی شد که برخی از آثار معروف فارابی به ویژه موسیقی کبیر و آثار او در حوزه فلسفه، منطق و یا ریاضیات و البته کتاب الحروف را به زبان قزاقی ترجمه کردند. البته بیشتر این آثار ابتدا به زبان روسی ترجمه شده بودند و بعد به زبان قزاقی ترجمه شدند. در سال گذشته که قزاقستان هزار و صد و پنجاهمین سالگرد ابونصر فارابی را به صورت گسترده و باشکوه جشن گرفت، در دو سال چندین کتاب فارابی از زبان اصلی توسط فارابی پژوهان به زبان قزاقی ترجمه و با توضیحات علمی کامل چاپ شد. این نشان میدهد که یک دوره جدید فارابی پژوهشی در قزاقستان شروع شده است و امیدواریم در آینده نزدیک تمام آثار او را از زبان اصلی به قزاقی و روسی ترجمه کنیم و توضیحات علمی مفصلی توسط فارابی پژوهان نوشته شود و مردم ما بیشتر با آثار این حکیم بزرگ آشنا شوند.فارابی دانشمندی است که معاصرتر از برخی از پژوهشگران ما است و هر اثر او به روز است و نمیتوان فکر کرد که اندیشه او کهنه و به روز نیست. میتوان جواب سؤالات را در آثار فارابی پیدا کرد. جوانان را به مطالعه آثار فارابی تشویق میکنم و مطمئنم حتماً مطالب جالبی را در این آثار پیدا میکنند.
در آیین رونمایی ازکتاب «جوانمرد» مطرح شد:
شهید ابراهیم هادی را باید از کسانی شنید که شنیده ها را دیدهاند
همرزم شهید ابراهیم هادی در آیین رونمایی ازکتاب «جوانمرد» با اشاره به اینکه شهید ابراهیم هادی یکی از اعضای گروه دستمال سرخ ها بود گفت:این شهید را باید از کسانی شنید که شنیده ها را دیدهاند.
آیین رونمایی ازکتاب «جوانمرد» با حضور همرزمان و خانواده شهید ابراهیم هادی، نویسنده کتاب، محمد علی صمدی پژوهشگر، تحلیلگر و کارشناس حوزه دفاع مقدس، سرگرد رحیمی جانشین فرمانده بسیج ناحیه شهید بهشتی، شهردار ناحیه ۲ منطقه هشت و جمعی از خانواده معظم شهدای هشت سال دفاع مقدس وعلاقمندان حوزه ادبیات ونشر یکشنبه سی ام آبان ماه به همت کتابخانه دکتر شهیدی و با مشارکت انتشارت یازهرا در فرهنگسرای گلستان برگزار شد.
سعید رنجبریان مدیر فرهنگی هنری منطقه هشت ضمن عرض خیر مقدم به حضور همرزمان و خانواده معظم شهید ابراهیم هادی گفت: شهید مانند اکسیژن و وجودش برکتی است که ما بعد از شهادتش هم آن را حس میکنیم اگر ما در دایره المعارف انسانیت کسانی مانند ابراهیم هادی را نداشته باشیم آن دایره المعارف ما جامع و کامل نیست چرا که امثال ابراهیم هادی وجودشان و حضورشان و سبک زندگی شان به گونهای بود که بعد از شهادتشان هم منشاء خیر و برکت بودند.
وی در بخش دیگری از سخنانشان گفت: امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید: آیا شما فکر میکنید که جرم و جسم کوچکی هستید در حالیکه در درون شما عوالم بزرگتری وجود دارد . ما بروز و ظهور این عوالم بزرگ را در وجود ابراهیم هادی میبینیم ترویج فرهنگ شهید ابراهیمهادی و دیگر شهدا یک رسالت بزرگی است ما افتخار می کنیم که امروز میزبان کسانی هستیم که در تولید و تحریر این کتاب نقش پررنگی داشتند ، امید که بتوانیم با تبیین و ترویج فرهنگ شهادت نقش خود را ایفا کنیم.
در ادامه مراسم از همرزمان شهید، سردار مرتضی پارساییان و سردارعباس نظیفی و برادر بزرگوارشان غلامرضا هادی دعوت شد تا درباره شهید و خاطراتشان مطالبی را بیان کند.
مرتضی پارساییان از همرزمان شهید ابراهیم هادی در ابتدای سخن با گرامیداشت یاد و خاطره شهید هادی گفت: شهید ابراهیم هادی یکی از اعضای گروه دستمال سرخ ها بود که بعد از شهادت شهید علی اصغر وصالی در گیلانغرب، گروه اندرزگو را تشکیل دادند. شهید ابراهیم هادی را باید از کسانی شنید که شنیده ها را دیده اند.
در بخش دیگری از این مراسم سردار عباس نظیفی یکی دیگر از همرزمان شهید ابراهیم هادی خاطرهای را از ایشان بیان کرد و گفت: در عملیات والفجر۱۰ مقدماتی که از گیلانغرب حرکت کردیم ، یک آشنایی بین بچههای گیلانغرب و لشکر۲۷ بود برای عملیات والفجر ۱۰ ، قسمت شد که ما از گیلانغرب راه بیفتیم و حرکت بکنیم شب قبل از عملیات بچه ها دور هم نشستیم و شهید ابراهیم هادی گفتند بچهها بیایید با هم قرآن بخوانیم و دست در دست هم دادیم و قسم خوردیم که هر کس در عملیات شهید شد بقیه را شفاعت کند روز عملیات به علت برخی مشکلات و پاتک های دشمن ما نتوانستیم عملیات والفجر ۱۰ را انجام بدهیم و من به بچه ها گفتم که به عقب برگردند ولی متاسفانه ابراهیم هادی در کانال ماند و نتوانستند برگردند و بعداً هم که برای تفحص بچهها را فرستادیم آنجا بازهم متاسفانه نتوانستیم ابراهیم هادی را پیدا کنیم یکی از چیزهای مهمی که در مورد این کانال باید بگویم این هست که درکانال کمیل بچههایی که آنجا بودند آب برای خوردن نداشتند و تا آخرین قطره خونشان در آنجا مقاومت کردند.
همرزم شهید در ادامه صحبتهای خود افزود: بعد از ۵ روز در محاصره دشمن بودند در آن کانال تشنه تر از شهید ابراهیمهادی کسی نبود شهید هادی دنبال مسئولیت و نامش نبود شهید هادی کسی بود که اگر یک قمقمه آب در آن شرایط داشت آن را به همه بچه های حاضر در آنجا می داد ولی خود جرعهای از آن آب را نمی نوشید ابراهیم هادی یک تفکر بود، از مرام و معرفت و دست به سینه بودن و جوانمرد بودن او هرچه بگوییم کم گفته ایم.
سخنران بعدی مراسم محمد علی صمدی پژوهشگرو تحلیلگر حوزه دفاع مقدس بود.
وی در بخشی از سخنانش بیان کرد: من در پروژه کنار آقای اکبری بودم بین کتاب سلام بر ابراهیم و کتاب جوانمرد تفاوتهایی وجود داشت. کتاب اول در احیای نام شهیدابراهیم هادی خیلی موثر بود ولی مطالب خیلی دقیق بیان نشده بود وآقای اکبری وقتی پیشنهاد کتاب جوانمرد را دادند قرار شد که این کتاب مستند شود از هر چه که همرزمان شهید بیان می کنند باید تمام وکمال ذکر شود مگر جایی که خود گوینده تمایل به ذکر گفته ها نداشته باشد، در کتاب جوانمرد سعی شده که هویت تاریخی کتاب حفظ شود مکان و تاریخ رویداد و... با ذکر جزییات تا جایی که امکان داشت آورده شود اینکه کسانی که در جبهه حضور داشتند از کجا و چه خانواده ای هستند و این تفاوت کتاب سلام بر ابراهیم با جوانمرد بود.
در پایان برنامه کتاب «جوانمرد» با حضور مدیر منطقه هشت، نویسنده و کارشناس برنامه و همرزمان و خانواده شهید ابراهیم هادی رونمایی شد.
نگاهی به کتاب «من آن تو ام»
شمس تبریزی؛ نه آنطورکه الف شفق نوشته
کتاب «من آن تو ام» نوشته عبدالحمید ضیایی با عنوان فرعی «سی پاره گم شده از مصحف خاموشان (ارائه تصویری مستند و جذاب و والا از چهره عارفان مسلمان با تمرکز بر رابطه ربانی شمس و مولانا)» چندسال پیش توسط انتشارات سوره مهر منتشر و راهی بازار نشر شد.
مهدیه جاهد پژوهشگر در یادداشت کوتاهی به مرور و معرفی اینکتاب پرداخته است.
مشروح متن یادداشت مذکور در ادامه میآید:
یا رب تو مرا به نفس طناز مده/با هرچه بجز توست مرا ساز مده
من در تو گریزان شدم از فتنه خویش/ من آنِ تو ام مرا به من باز مده
آخرین ورق از ملت عشق را که خواندم اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود؛ چرا تا به حال کتابی ایرانی از شمس و مولانا نخواندم؟ روایتی که شمس خودش باشد و مولانا خودش، خود الهی شان. خودی که وقتی منِ مسلمان میخوانمش به مویرگها و قواعد مسلمانی شمس شک نکنم. توی دلم نگویم، بیا این هم اعجوبه عرفایِ شرقیِ به خدا رسیده و در خدا حل شده. این هم که ایراد دارد! نمیدانم شاید همین خودشان بودن هم در سلوکشان نگنجد اما من را راضیتر کند نسبت به آنطور معرفی بهقول نویسنده قاطیشده با آزادیهای غربی طور و نقش و نگار فمنیستیگون. که هر کار کنیم شمس مسلمان بود و آوازه مولانا در مسلمانی بلند.
بههرجهت دلم میخواست شمس را به شکل و قالب دلخواه و در هیئت و تعریف با سازههای ذهنیام بخوانم؛ که رسیدم به «من آنِ تو ام». سیپاره گمشده از مصحف خاموشان را عبدالحسن ضیایی نویسنده، کنار تیتراسم کتاب نوشته؛ روی جلدی که سماع میکند عارفی چند پاره که وصل شود به ذات اقدس و یکی شود با «هو» در کرانی آبی. سیپارهای که گوشه میدهد به سی جز قرآن و برمبنای مقالات شمس از زبان خود شمس تبریزی است. البته چندپارهای از زبان مولانا و پارهای از زبان علاءالدین محمد فرزند مولانا و پاره بیست و نهم که جالبترینشان است از زبان خود نویسنده در هیئت وکیل مدافع شمس در برابر اتهامات وارد شده به او در ملت عشق و کیمیا خاتون و چند کتاب دیگر که در رابطه با شمس است. همان پارهای که وقتی خواندمش خیالم راحت شد ازصحتِ نظرِ نا مساعدم نسبت به باقی تعاریف از شمس؛ مخصوصا با روایت خانم شافاکِ (شفق) ترک. گرچه آنقدر زیرکانه و ناپیدا از این راوی به آن راوی رفته است که اصل یکپارچگی و انسجامش از دست خواننده خارج نمیشود و بهجایش شیرینی روایت های مختلف از زبانهای مختلف جا خوش میکند توی ذهن خواننده و او را با خود بیشتر همراه میکند تا سیر و سلوک عارفانه و عاشقانه شمس و مولانا را بهتر بفهمد.
ضیایی یکی از عجیبترین شخصیتهای عالم عرفان را به بند کلماتش کشیده؛ کلماتی که گرچه شعر نیستند اما در پیچ و تاب ادیبانه و با شمایل عارفانه اما متجدد روی کاغذ خوش رقصی میکنند. چرا میگویم متجددانه؟ چون توی تار و پود قدیم گیر نکرده. اصطلاحاتی دارد و گریز هایی میزند به همین زمان خودمان که خواننده خیلی غریبگی نکند با حال و هوای چند قرن پیش، گم نشود توی کلمات سنگین.
«من آنِ تو ام» قصه و داستان نیست روایت است. روایت مردی که روزی خرقهای پشمینه و سیاه بر تن میکند و سجاده نشین مشهوری چون مولانا را بازیچه کودکان کوی میکند. در دل خداوندگار مساجد و مدرسههای دینی زمان خود ریسمان عشقی میبافد که یک سرش در دست خویش است و سر دیگرش در خرابات. کلام و درس و اصولشان شعر و طرب میشود و خار چشم رادیکالهای دینی و بنیادگراهای حسود.
همانطور که در پاره هشتم با طنزی که جریان در کل کتاب جریان دارد، از زبان فرزند مولانا میگوید:
« مستحضرید که شمس چطور آبروی خاندان شریف و بزرگ ما را به باد داد؟ خوب است جد اعظم من بهاءولد زنده نیست که ببیند پسر ارشدش فقیه و مفتی قونیه مطرب شده و کوزه شراب بر دوش در محله جهودها می چرخد.»
روایت اما بیشتر از زبان شمس است. خط سیری که دنبال میکنیم ذهنمان را بیشتر پاره پاره میکند اما وقتی کتاب تمام میشود میبینی مثل شخصیت شمس تبریزی فکرت در کتاب هست و نیست.
شمس خودش را اینطور معرفی میکند: «من غریبم؛ غریبهای که ورق خود را خوانده است و از پُر سَری به پُردلی رسیده و یار بییاران شده است. بیوطنی قبلهگاه من است و همه جا وطن دارم.»
انتهای پاره پانزدهم میگوید: «شمس نامیست بی مصداق معین! هرکس در هر کجا به عبور از مرزها و شکستن تقابلها و زیبا دیدن شراب بیندیشد او را «شمس» صدا بزنید...»
شمسی که ضیایی به ما معرفی میکند نه یک شخصیت یکتا و منحصر به فرد و تکرار نشدنی بلکه وجودی ست مستمر که هر قرن و هر چند سال تکرار شده است.
او خود میداند و آتشی که افروخته و هر نسل شعله ای از آن را در دیگری به ودیعه نهاده و دلهایی ک به بند کشیده. همانطور که جایی می گوید: «روزهای اول چله نشینی، گاهی سیم تنبور گسسته میشود، گاهی نخ تسبیح. فقط ای کاش بند دل پاره نشود. دشوار است جمع کردنش.»
ضیایی این روایت را که شکلی نو و تازه دارد بر اساس مستنداتی موثق نوشته است و هر کجا هم شبههای بوده خیلی زیبا و با دلیل یا آن را رد کرده یا نفی کرده. شاید اولین بار است که قصه پر شور دیدار مولانا و شمس تبریزی در اینقالب بازگو میشود.
اگرچه قصه شمس و مولانا را هرچه و از هر زبان که بشنوی نامکرر و است بیتکرار اما بازگویی آن در کتاب من آن تو ام شیرینی و حلاوت دیگری دارد. چه از قلم نویسنده که جذاب است و روان حتی با وجود شکل ادبی و توصیفیاش، چه از نظر زاویه پرداخت به موضوع که آن را مثل داستان و قصه دنبال میکنی چه از نظر سَبُک بودن و خوش خوانیاش. ضیایی با هنرمندی تمام توانسته موضوعی را که سنگین و پر از اصطلاحات و لغات عارفانه و محتوای در هم تنیده و نا رایج به نظر میرسد را با شیوایی به زبان حال بکشد و هر مخاطب مشتاق با هر سن و سلیقه را شیفته کند.
اخبار
گفت وگو با طاهر شیخالحکمایی، مجسمهساز معاصر ایرانی
مشکلات هنرمندان همیشه هم مالی نیست
طاهر شیخالحکمایی، مجسمهساز معاصر ایرانی که این روزها جشن تولد ۶۷ سالگی اش را پشت سر گذاشته است، چنین آرزو می کند، «اولا این بیماری (کرونا) از بین برود و همه در سلامت باشند. جوانها به آرزوهایشان برسند و مشکلاتی که در جامعه وجود دارد نیز برطرف شود.»
شیخالحکمایی که پس از مدت ها گذران زندگی در دوران کرونا، حضور در یک دورهمی به همت موسسه هنرمندان پیشکسوت را به همراه عده ای دیگر از هنرمندان تجربه می کرد، در گفت وگویی با ایسنا خاطرنشان کرد: «بسیاری از هنرمندان عضو موسسه هنرمندان پیشکسوت پا به سن هستند و فرزندانشان در خارج از کشور زندگی میکنند. در این شرایط موسسه میتواند با انجام هماهنگی هایی، شرایطی را فراهم کند تا هنرمندانی که پا به سن گذاشته اند، بیشتر توجه و حمایت عاطفی دریافت کنند و به نوعی از بار مشکلاتشان کم شود.»
این هنرمند ضمن ابراز خوشحالی از فرصت گردهمایی گفت: «متأسفانه کرونا برای همه، شرایط سختی را به وجود آورده است از جمله این دیدارها. امیدوارم این معضل برطرف شود و بتوانیم بیشتر همدیگر را ببینیم.»
شیخ الحکمایی همچنین درباره نحوه فعالیتش در دوران قرنطینه ادامه داد: «سال اول مدت طولانیای را در خانه بودم. برای من در کنار خانواده ماندن و کار کردن بد نبود اما خب از طرفی لازم بود که برای جلساتی در محل کارم حضور پیدا کنم.»
شیخ الحکمایی در ادامه ضمن اشاره به این نکته که هنرمندان هر کدام در زمینه کاری خودشان یا استخدام دولت بودند، یا آزاد کار کردند و یا مدرس بودند، خاطرنشان کرد: «برخی مشکلات وجود دارد که موسسه هنرمندان پیشکسوت درصدد حل کردن آنهاست. بسیاری از هنرمندان عضو این موسسه پا به سن گذاشته اند و نیاز به حمایت عاطفی بیشتری دارند. بنابراین نیاز است که موسسه در موارد عاطفی در کنار این عزیزان باشد تا باری از مشکلاتشان کم کند.»
وی همچنین اضافه کرد: «مشکلات همیشه از جنس مالی نیستند و خیلی از این هنرمندان امکانات مالی خوبی هم دارند اما نیاز به محبت بیشتری دارند.»
این هنرمند مجسمهساز همچنین از درگذشت هنرمندان پیشکسوت در دوران کرونا ابراز ناراحتی کرد و در این زمینه شعری خواند: «بیا تا قدر یکدیگر بدانیم/که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم»
شیخ الحکمایی در آخر ضمن اشاره به این نکته که هنرمندان پیشکسوت نیز عضوی از جامعه محسوب میشوند، ادامه داد: «همه دوستانی که در این اجتماع کار میکنند، تلاش میکنند؛ از یک کارگر معمولی گرفته تا یک معلم، همه تلاش خودشان را برای ساختن یک جامعه خوب میکنند. هنرمندان نیز به همین صورت تلاششان را میکنند و باید نسلی را پرورش دهند که جای خودشان را پُر کند. بنابراین هر فردی که به سن بازنشستگی میرسد، توقع دریافت توجه دارد. پیشکسوتان نیز عضوی از جامعه هستند و باتوجه به تلاشی که کردهاند، باید به آنان توجه شود.»
رونمایی از کتاب مجتبی گلستانی پس از درگذشتش
مراسم رونمایی از کتاب «در جنگل بلوط» زندهیاد مجتبی گلستانی برگزار میشود.
این مراسم رونمایی همزمان با زادروز این نویسنده و منتقد فقید، روز پنجشنبه (چهارم آذرماه ۱۴۰۰) از ساعت ۱۸ تا ۲۰ به همت نشر کتاب فانوس با همکاری کتابفروشی فرهنگستان قریب برگزار خواهد شد.
مجتبی گلستانی سال گذشته (مهرماه ۱۳۹۹) در مصاحبهای که در پایگاه شهر کتاب منتشر شده است، درباه اینکه چه چیزی بیشتر از همه او را در ادبیات تحت تاثیر قرار میدهد، به این کتاب اشاره کرده و گفته بود: «با ادبیات، بیشتر درگیر تجربه انضمامی زندگی میشوم. از تلخترین ویژگیهای زمانه ما شاید تجربه انزوای روزافزونی باشد که همهمان را تا مرز خفقان و خفگی پیش برده. و این انزوا، این تکافتادگی، آدمی را از ساحت واقعی جهان و زیستن دور میکند، از باقی انسانهای گوشتوخوندار؛ ادبیات، یعنی اختصاصاً شعر و رمان و نمایشنامه، کمکم میکند به زندگی برگردم، خودم را در خیابان حس میکنم، مشغول حرف زدن با آدمها. گاهی رمانی، شعری، سطری، راهی جاده و جنگلم میکند. و البته کمکم میکند تا به قول لویناس، به «دیگری»ام فکر کنم، او را انتظار بکشم، برای بودنش، برای آمدنش خیالبافی کنم. بهویژه وقتی خودم مینویسم، وقتی خودم به کلمات پناه میبرم، نگاه عزیز و ناب این دیگری خاص را حس میکنم و حرفهایش را میشنوم... بخشی از اینها را، این عاشقانهها را، این دغدغه برای دیگری را، در کتابی نوشتهام که بهزودی از سوی نشر کتاب فانوس منتشر میشود، به نام «در جنگل بلوط...» جان کلامم این است که ادبیات به من امید و معنا میبخشد..»
کتابفروشی فرهنگان قریب در خیابان آزادی، خیابان دکتر قریب، پایین تر از خیابان نصرت، نبش کوچه اولیا واقع است.
مجتبی گلستانی متولد سال ۱۳۶۰ نویسنده، مترجم و پژوهشگر حوزه فلسفه و نقد ادبی، دارای مدرک دکتری فلسفه اخلاق بود که با رادیو هم همکاری داشت.از آثار او میتوان به «واسازی متون جلال آلاحمد» و «درآمدی تصویری بر اخلاق» اشاره کرد. مجتبی گلستانی ۲۸ تیرماه بر اثر ابتلا به کرونا در ۴۰سالگی در بیمارستان از دنیا رفت.
اخبار
همکاری باشگاه سواد رسانهای یونسکو و شورای شهر تهران
در راستای توسعه فعالیتهای آموزشی با هدف توانمندسازی و ارتقای انواع سواد به ویژه سواد رسانهای برای شهروندان، این باشگاه و شورای اسلامی شهر تهران توافق نامه همکاری مشترک امضا کردند.
این تفاهم نامه همکاری مشترک میان حجت الاسلام و المسلمین علی نوریجانی رئیس کل باشگاه و محمودرضا کبیری یگانه معاون ارتباطات و امور بینالملل شورای شهر تهران امضا شد که بر اساس آن، توسعه فعالیتهای نوآورانه و آموزشی، حمایت متقابل از گروههای نوآوری و شرکت نوپا و کمک به تولید محتوای اثرگذار در راستای تقویت مهارتهای شهروندان برای زیست در دنیای رسانهای مورد توافق قرار گرفت.
تفاهمنامه مذکور با عنایت به رسالت طرفین جهت ترویج و توانافزایی نیروی انسانی و همچنین رفع نیازهای علمی، آموزشی و نوآوری کشور از طریق گسترش ارتباط، همکاری، همفکری، شناسایی ظرفیتها و توانمندیها، نوآوری و آموزش مفهوم علمی سواد و بهرهگیری از ظرفیتهای طرفین و در راستای تقویت اکوسیستم رسانه و نوآوریهای نظام شهری کشور منعقد شده و بر اساس آن تا پایان سال بر اساس تقویم آموزشی، برگزاری دورههای مدرسه زمستانی حول محورهای این تفاهم نامه اجرایی و عملیاتی خواهد شد.
کشف جدید باستانشناسان ایران و فرانسه در شمال خراسان
سومین فصل از کاوشهای باستانشناسی محوطۀ «ویرانشهر» خراسانشمالی که به ظنّ بیشتر تاریخنگاران و باستانشناسان، خاستگاه پادشاهان اشکانی بوده است، توسط هیأت مشترک باستانشناسی ایران و فرانسه، به یافتههای جدید و مهمی از معماری اشکانی و ساسانی در مرزهای ایران منجر شد.
این فصل از کاوش به سرپرستی مشترک میثم لبافخانیکی و روکو رانته، در قالب تفاهمنامۀ همکاری مشترک بین پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری و موزۀ لوور فرانسه انجام شد.
میثم لبافخانیکی، سرپرست ایرانی هیأت باستانشناسی محوطه ویرانشهر گفت: سومین فصل کاوشهای باستانشناسی در این محوطه واقع در ۱۰ کیلومتری شمال شهرستان فاروج در استان خراسانشمالی، که با مجوز پژوهشگاه صورت گرفت، به نتایج مهمی دربارۀ معماری دورۀ اشکانی و ساسانی در منطقۀ شمال خراسان انجامید.
او ادامه داد: بقایای معماری نشان میدهد محوطه ویرانشهر در میانه حصاری مربعشکل محصور بوده و عرصهای به وسعت ۱۴ هکتار را پوشش میداده است. حصار پیرامونی این سکونتگاه به برجهای متوالی تجهیز میشد و یک ارگ یا حاکمنشین در گوشۀ شمالغربی آن قرار داشت.
این باستانشناس یادآور شد: کاوشهای سال گذشته آثاری از یک مجموعه معماری را در محل تپهای که در بخش جنوبی محوطه واقع شده است، آشکار ساخت.
لبافخانیکی با بیان اینکه بخشی از کاوشهای این فصل با هدف تکمیل اطلاعات سال گذشته، به کشف قسمتهای بیشتری از آن بنای یادمانی انجامید، گفت: کاوشهایی که در محل دروازۀ غربی این سکونتگاه صورت گرفت، نشان داد که در طرفین این دروازه دو برج با پلان مستطیلشکل قرار داشته و فضای داخلی هر برج مشتمل بر تالاری به طول ۵.۹ و عرض ۴ متر بوده است.
به گفته او، ساختار دروازه و سازههای الحاقی در طول حداقل سه دوره معماری، دچار تغییراتی شده که با توجه به شواهد کشفشده، از اوایل دوره اشکانی تا اواسط دوره ساسانی به طول انجامیده است.سرپرست ایرانی هیأت باستانشناسی ویرانشهر گفت: علاوه بر بقایای معماری، مقادیر قابل توجهی از قطعه سفالهای شاخص دوره اشکانی و ساسانی از لابهلای لایههای فرهنگی این محوطه بهدست آمده که معیار مناسبی برای شناسایی و گونهشناسی سفالهای دوره تاریخی ناحیه شمال خراسان را فراهم میآورد. این باستانشناس اظهار کرد: بقایای معماری و سفالهای ویرانشهر از این نظر اهمیت پیدا میکند که پیش از این، مراکز جمعیتی اشکانی با این مقیاس، تنها در خارج از مرزهای ایران و عمدتاً در جنوب ترکمنستان مورد کاوش و مطالعه قرار گرفته بودند و دسترسی به اطلاعات آنها همواره با مشکلات زیادی مواجه بوده است. او با بیان اینکه محوطه ویرانشهر نخستینبار در سال ۱۳۵۵ خورشیدی توسط هیأتی از باستانشناسان ایتالیایی به سرپرستی روبرتا ونکو ریچاردی از دانشگاه تورین شناسایی شد، افزود: این محوطه در منطقهای واقع است که به ظنّ بیشتر تاریخنگاران و باستانشناسان خاستگاه پادشاهان اشکانی و نخستین مراکز اداری و سیاسی ایشان بوده است.
لبافخانیکی گفت: گسترش مطالعات تاریخی و کاوشها و بررسیهای باستانشناسی در این منطقه خواهد توانست پرده از ابهامات فراوانی درباره تاریخ اشکانیان اولیه بردارد.ویرانشهر یکی از مهمترین محوطههای تاریخی دره اترک است که یکی از مهمترین شریانهای ارتباطی شرق به غرب نیز بوده و از دیرباز، توجه باستانشناسان را به خود جلب کرده است. باستانشناسان ایتالیایی که پیش از انقلاب این محوطه را شناسایی کردهاند، تاریخی معادل دوره ساسانی را برای آن پیشنهاد داده بودند. مطالعات باستانشناسی در این محوطه تاریخی بهعنوان بخشی از فعالیتهای مشترک دانشگاه تهران با موزه لوور پاریس تعریف و از سال ۱۳۹۸ آغاز شده است و بر اساس تفاهمنامه پنجساله پژوهشگاه میراث فرهنگی کشور انجام میشود.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9638/29502/101583
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9638/29502/101584
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9638/29502/101585
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9638/29502/101586
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9638/29502/101587
|
عناوین این صفحه
- درباره فارابی حرف زدن کار آسانی نیست
- شهید ابراهیم هادی را باید از کسانی شنید که شنیده ها را دیدهاند
- شمس تبریزی؛ نه آنطورکه الف شفق نوشته
- اخبار
- اخبار